ما آدم ها تو دوره های مختلف زندگیمون کارای متفاوتی متناسب با سن وعقل وتجربمون انجام میدیم
کودکیمون بی آلایش و یکرنگ آمیخته به آرامش که با ترس ها ودعواهای کودکی دچار تنش می شد
هرچی بزرگتر میشیم احساساتمون قوی تر میشه
بعضیا این احساسوبه راحتی بروز میدن
زود میخندند زود عصبانی میشن زود گریه میکنن
اما بعضیا احساساتشونو کنترل میکنن
شاید از ردون خیلی خوشحال باشن ولی فقط یک لبخند میزنن
یا خیلی داغونن ولی حرفی نمیزنن
عصبانیتشونو با یک اخم نشون میدن
اینجور آدما حرفاشونو به خودشون میزنن
غم ها و دردها و عصبانیتاشون برای خودشونه
این آدما تنهان چون بقیه زود ازشون خسته میشن :)
#DKFTH
هوووم خیلی بده
ولی تو ایران اغلب بچه ها محکومن به این وضع
نه من نسبت به رشته های دیگه رشته خودمو دوس دارم ولی امیدی ندارم وقتی میبینم رشته های دیگه حداقل یه صندلی خالی تو دانشگاه هست براشون اما تجربیا نصفشون هم بزور قبول میشن
اونم با این وضعیت کار و جوونا و ... تو ایران
ببخشید ولی از این نوع تفکر خیلی بدم میاد