یافتن پست: #عصبانیت

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
(:


ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
فال رفاقت(^_−)

☆اردیبهشت : هر حرفی میزنن از رو سادگیه همه فک میکنن با سیاستن ولی اینجوری نیس! رفیق خوبیه خنگ بازی زیاد در میاره ممکنه از دستش کلافه بشی ولی تو اوج عصبانیتت فقط نیگات میکنن..


☆تیر : اینا از بدو تولد زرنگ به دنیا اومدن سیاست ینی تیر ماهی .. قلبشون مثه آینه صافه ولی مغزشون ترافیک افکار داره.. خیلی رفیق باز نيستن .. با هر کسی دم گرم نمیشن..

@wolf:مشکوک

LOEY♡
LOEY♡
سلام بر شما عزیزان دلم
چیطورید؟
حال و احوال؟^^
ی مدت کم فعالیت میکنم اصن جو اینجا بهم ریخته :/
خب طبق معمول گذشته عزیزکانم پرسش و پاسخ میخوام بزارم و از اونجایی که میدونم همتون از ضایع کردن من خوشتون میاد در نتیجه همون افراد گذشته رو تگ میکنم همه...خوب دقت کنین همتون باس بپرسین جالا هرچی دیگه من نمیدونم سوالی ام نداشتین ی مرسی خوبم بزارین کافیه:سوت
جوابشم میدونستین بازم بپرسین خانومی میکنم بازم جوابتون و میدم:دی
پرسشم ازاده. ...شخصی یا غیر شخصی^^
عزیزکانم کم پیش میاد به سوالای شخصی ام جواب بدم پس تا میتونین از فرصت استفاده کنین:دی ^^
تازع کامنت برا مذکرای عزیز هم آزاده ...
دیگه شما و این همه خوشبختی محاله. ..:الهه
خب دیگه منتظرم^^
پ.ن: به جان خودم حالم خوب نیس ی چی بگین خیط نکنین باتشکر ...قوت قلب ساینا>> الهه خانوم گل و گلاب:لاو

یاسر
یاسر
ستادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم. استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟

شاگردان هر کدام جواب هایى دادند امّا پاسخ هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن ها باید صدایشان را بلندتر کنند.

سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آنها نه تنها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى باهم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب هاشان بسیار کم است استاد ادامه داد: هنگام

wolf
wolf
تا الان شد 8 لیوان و نصفی{-78-}{-78-}{-78-}{-78-}{-78-}{-78-}{-78-}{-78-}

زهرا
زهرا


سکوت شب
سکوت شب
ما آدم ها تو دوره های مختلف زندگیمون کارای متفاوتی متناسب با سن وعقل وتجربمون انجام میدیم
کودکیمون بی آلایش و یکرنگ آمیخته به آرامش که با ترس ها ودعواهای کودکی دچار تنش می شد
هرچی بزرگتر میشیم احساساتمون قوی تر میشه
بعضیا این احساسوبه راحتی بروز میدن
زود میخندند زود عصبانی میشن زود گریه میکنن
اما بعضیا احساساتشونو کنترل میکنن
شاید از ردون خیلی خوشحال باشن ولی فقط یک لبخند میزنن
یا خیلی داغونن ولی حرفی نمیزنن
عصبانیتشونو با یک اخم نشون میدن
اینجور آدما حرفاشونو به خودشون میزنن
غم ها و دردها و عصبانیتاشون برای خودشونه
این آدما تنهان چون بقیه زود ازشون خسته میشن :)


LOEY♡
LOEY♡

هرکی رای و نظر ندع چیزع:سوت:حلما:رز

کدوم قیشنگترع از بین این دونفری که میزارم عکساشونو:دی


سید ایلیا
سید ایلیا
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد
اندوه پنهان شده در لبخندت را،
عشق نهان در عصبانیتت را
و معنای حقیقی سکوتت را...

LOEY♡
LOEY♡
به کسی اعتماد کن
که بتواند سه چیز در تورا
تشخیص دهد
اندوه پنهان شده در لبخندت را
عشق پنهان شده در عصبانیتت را
و معنای حقیقی در سکوتت را

wolf
wolf
دلم میخاد برم یه جا گم و گور شم ....:قهقهه

wolf
wolf
یک روز از همان روزهای تلخ بعد از رفتنش به خودم گفتم…حق ات است بیچاره !
آدمی که روی یک اشتباه آنقدر سماجت
می کند باید هم بعدش اینهمه عذاب بکشد …
کسی که می داند هیچ آینده مشترکی با یک نفر ندارد و باز به دوست داشتنش ادامه
می دهد باید هم بعدش برای فراموش
کردنش جان بکند …!
به خودم گفتم …احمق جان!
تو که می فهمیدی او سهم تو نیست، تو که
می فهمیدی ماندنی نیست، و باز خودت را به زمین و زمان می زدی تا باور نکنی، تو که هر بار چشمانت را روی حقیقت می بستی و حضور با دلهره ی او را به تمام بودن های اطرافت ترجیج میدادی
باید هم حالا تنها بمانی … اصلا حق ات است از تنهایی بپوسی، حق ات است که با هر
خاطره ای هزار بار بمیری…!
یک روز، تمام اینها را به خودم گفتم
با عصبانیت هم گفتم …
یقه ی خودم را گرفتم و خودم را برای اشتباهم مؤاخذه کردم …
اما میدانی قشنگیش کجا بود ؟؟
دقیقا آنجا که بعد از اینهمه دلخوری، دستم را روی سینه ام گذاشتم، نفس عمیقی کشیدم
لبخند زدم و گفتم …
"اما عشق او ارزشش را داشت لعنتی

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دلم می خواست کسی باشد
که مرا "بلد" باشد.
بلد بودن مهم تر از عاشق بودن
یا حتی دوست داشتن است.
کسی که تو را "بلد" باشد
با تمام پستی بلندی هایت کنار می آید
می داند کی سکوت کند
کی دزدکی نگاهت کند
کی سرت داد بزند
و کی در اوج عصبانیت
محکم در آغوشت بگیرد
کاش کسی باشد
که مرا "بلد" باشد.

wolf
wolf
لیلی مریض بود
دوای درد او شیر تازه بود.
مجنون برای لیلی شیر تازه ای آماده کرد اما شیر را در ظرفی بسیار زیبا برای معشوقه ی خود تزئین کرد و برایش برد
لیلی با دیدن مجنون ظرف رو از دست مجنون گرفت و با عصبانیت به زمین زد و ظرف شکست
مجنون بسیار خوشحال شد و رقصان برای تهیه ظرف دیگری بازگشت
در راه ریش سفید محل از مجنون پرسید چرا زندگی خود را صرف کسی می کنی که هیچ علاقه ای به تو نداره و از تو متنفره؟
مجنون جواب داد :


اگر بر من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟

زهرا
زهرا
*ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩ*
ﺗﺎ ﺧﻮﺏ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ،
ﺩﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ،
ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ؛
ﻣﯿﺰﺍﻥ منطﻖ ﺷﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺍﺩﺏ ﺷﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﻭﺣﺸﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺷﻌﻮﺭﺷﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﺎﻥ ،
میزان اصالت شان ،
ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﯿﺰﺍﻥ ؛
ﻣﻬﺮﻭ ﻣﺤﺒﺖ راستین ﺷﺎﻥ ،
ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ،
ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ,
ﺍﻓﺮﺍﺩ ،
ﻣﺎﺩﺍﻡ ﮐﻪ ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ؛
ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ،
ﻭﻣﻮﺩﺏ ﻭ ﻓﺮﻭﺗﻦ أﻧﺪ ؛
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺷﺎﻥ ،
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﮕﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﮐﺎفی ست ؛
ﺑﻪﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ،
ﯾﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻭ ﯾﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ ،
ﯾﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪﯼ ،
ﺭﻧﺠﯿﺪﻩ خاطر ﺷﻮﻧﺪ ؛
ﺗﺎﺯﻩ ،
ﺁﻥﺭﻭﯼ ﻧﺎﻣﺒﺎﺭﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ،
ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺎﻧﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺍﺩﺏ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ؛
ﻭ ﻧﻪ ﻣﺮﺍﻡ ،
ﻭ ﻧﻪﻣﻌﺮﻓﺖ ،
ﻭ ﻧﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺯ اﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ،
ﺑﺮ ﺣﺬﺭ ﺑﺎﺷﯿﺪ ،،،ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ،
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﻼﯾﻤﺖ ،
ﺍﻫﻞ ﺍﺩﺏ ﻭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ ؛
ﻭ ﺑﺎ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﻧﺎﻣﻼﯾﻤﺖﻫﺎ ،
ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺘﺶ ﮔﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ؛
ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ی ﺩﻭﺳﺘﯽ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ،
ﺭﻭﺡ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؛
که ﻓﻘﻂ ،
ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻫﺎﯼ ،
گاه ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ ،،،
بزرگی و معرفت ،
ادب ،
*اصالت و نجابت ، آدمیان را ؛ به هنگامه ی خشم و عصبانیت بیاز

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو