Tasnim
رفتم میوه فروشی ۴تا قلم میوه خریدم شد یه تومن
این چندتا خوراک یک هفته مونه
واقعا مردا چی میکشن میوه میگیرن برای اهل خونه، بعضی هاش هم خورده نمیشه خراب میشه
چند روز پیش هم ۴ تا خرت و پرت اعم از ترشی و مربا و بادوم و شیر و ... گرفتم شد یه تومن
هادی
اصلا دلم نمیخواد دیگه کار مفت انجام بدم نه برا پولشا برا برخورد هایی که آدم میبینه
هی برام تکرار میشه بی احترامی یا کوچیک شمردن ولی با این حال من همچنان تا برا کسی کمکی چیزی میکنم هزینشو نمیگیرم البته بلد نیستم بگیرم :/
مثلا همین چند دیقه پیش به خاطر یه عزیزی من پاشدم از جلسه ای که تو مسجد بود جمع کردم اومدم خونه چون فکر میکردم این فردا باید کارشو تحویل استادش بده عجله داره حالا من رسیدم خونه عوض اینکه وایسته جلو لپ تاپش دو دیقه من بتونم برم تو سیستمش کارشو حل کنم گذاشته رفته شام میخوره میگه میرم شام بخورم خب عزیز من به خاطر تو پاشدم اومدم خونه شام هم نخوردم اون شامو دو دیقه دیر بخوری چی میشه مگه؟؟؟
g.h.o.l.a.m.a.l.i
مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به خودرو نوی خود بیندازد که ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر بچه سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات چکش در حال نابود کردن رنگ براق خودرو است. مرد بطرف پسرش دوید، او را از ماشین دور کرد، و با عصبانیت و برای تنبیه، با چکش بر روی دست های پسر بچه زد.
وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند.
هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند اما مجبور شدند انگشتان له شده دست کودک را قطع کنند. وقتی که کودک به هوش آمد و دستهای باند پیچی شده اش را دید با حالتی مظلوم پرسید: ” پدر انگشتان من کی خوب میشه؟ ”
پدر همان روز خودکشی کرد.
نتیجه:
اکر کسی پای شما را لگد کرد و یا به شما تنه زد، قبل از هرگونه عکس العمل و یا مقابله به مثل، این داستان را به یاد آورید. قبل از آنکه صبر خود را از دست بدهید کمی فکر کنید. وانت را می شود تعمیر کرد اما انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان
g.h.o.l.a.m.a.l.i
داستان کوتاه(اعتماد)
تلفن زنگ زد و خانم تلفنچی گوشی را برداشت و گفت: “واحد خدمات عمومی، بفرمائید. ”
شخصی که تلفن کرده بود ساکت باقی ماند. خانم تلفنچی دوباره گفت: “واحد خدمات عمومی، بفرمائید. ” اما جوابی نیامد و وقتی می خواست گوشی را بگذارد صدای زنی را شنید که گفت: “آه، پس آنجا واحد خدمات عمومی است. معذرت می خواهم، من این شماره را در جیب شوهرم پیدا کردم اما نمی دانستم مال چه کسی است”
فکرش را بکنید که اگر تلفنچی بجای گفتن “واحد خدمات عمومی” گفته بود “الو” چه اتفاقی می افتاد!
نتیجه:
در هر رابطه ای اعتماد بسیار با اهمیت است. وقتی اعتماد از بین برود رابطه به پایان خواهد رسید. فقدان اعتماد به سوء ظن می انجامد، سوء ظن باعثخشم و عصبانیت میشود، خشم باعثدشمنی می شود و این دشمنی منجر به جدائی.
حـســـــــام
تلنگر به خودم
🚩 فقط ۱۰ ثانیه تصور کنید که دارید آلوچه میخورید، ببینید دهنتون چقدر بزاق ترشح میکنه.
وقتی ۱٠ ثانیه فکرکردن به آلوچه اینقدر در بدن ما واکنش ایجاد میکنه، اونوقت ۱۰ دقیقه تمرکز روی اتفاقات و مسائل منفی و ساعتها استرس و عصبانیت چه تاثیر ویرانگری روی جسم و روح ما میذاره.
مثال آلوچه یادت بمونه، تا افکار منفی اومد تو سرت، بدون که اگه تا ۲۰ ثانیه ادامهشون بدی دیگه داری تیشه به ریشه زندگیات میزنی.
g.h.o.l.a.m.a.l.i
اگه روزی ی نفر بهت خوبی کرد حالا حتی کوچک ترین خوبی مثلا میگ با اعصبانیت اهای حواست باشه پشت سرت درسته با عصبانیت گفته ولی می خواسته تو رو متوجه پشت سرت کنه جوابش ب تو چه نی ....
من یاد گرفتم جواب معرفت رو با معرفت بدم جواب بدی هم سعی می کنم ندم میگم ولش کن اون ی اشتباهی کرد من ک نباید مثل اون کنم .....
اینا درحال شانتاژ خبری ساختن ماهم سرمون انداختیم پایین روستا به روستا رای گدایی میکنیم تهش جلیلی رای میاره اینا میگن تقلب شده
واقعا ابروریزی بود
ولی کامنتای اینجارو بخوان از با شرف با شرف تا دلاور تبریز تا حمایت دانشگاهیان از قطب علمی گفتن
[لینک]
خوبیش واسشون اینه اینا کلا هر چی برعکس تلویزیون و صداسیما باشه رو میدونن یه قشری خوششون میاد با موضوع و بحث کاری ندارن
این خبر و ویدیو رو ببین:
[لینک]
اون بیچاره مجری رو هم وسطاش دعوا کردن لال بشه
سالی که نکوست از بهارش پیداست، در دوران روحانی مچکریم تقریبا هر هفته یه حاشیه این شکلی داشتیم اگه یادت باشه
موقع انتخابات درس داشتم پیگیر نبودم