یافتن پست: #عاشقانه

هادی
هادی
منم دعا کنید امروز



حضرت@دوست
حضرت@دوست
وأنا أحبك بشدة.
مثل الفلفل الحار
التي حدتها تشعل النار في القلب والروح


حسین
حسین
استکان شکسته،
چای را در خود نگه نمی دارد
درخت تبر خورده،
میوه نمی دهد
صندلی فرسوده،
تکیه گاه خسته ای نمی شود.
من اما همچنان
سرشار از شعرهای عاشقانه ام
برای تو

رها
رها
محتاج قصه نیست گرت قصدِ خون ماست/

چون رخت از آن توست، به یغما چه حاجت است

{-57-}{-57-}
چطوری میشه ک یه نفر اینقد قشنگ شعر میگه {-57-}


حضرت@دوست
حضرت@دوست
خواستم عاشقانه برایت بنویسم..
ولی افسوس.........



حضرت@دوست
حضرت@دوست
برسی عوامل مؤثر خودشناسی بر جامعه
(بخش 3)
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
نا خوانده نقش مقصود از کارگاه هستی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ…
ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ…


هلیا
هلیا
💚💖💛💚💖💛💚💖💛

جدا میشم از خونه آرزو

💚💖💛💜💚💖💛💜

حضرت@دوست
حضرت@دوست
رابطه عاشقانه
گفتم غم تودارم...........بغضش گرفت و غش کرد {-7-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تحلیل ماهیت عشق از دیدگاه فلاسفه و عرفا

شیخ اشراق در وجه اشتقاق عشق می گوید"عشق را از عَشَقه گرفته اند (2)"تمثیل عشق به گیاهی پیچنده و شیره از درخت اصلی مکنده، طرز تلقی او را از ماهیت عشق به قدر کافی روشن می نماید."و عشقه همان گیاهی است که در باغ پدید آید و در بن درخت، اول بیخ در زمین سفت کند، پس سر بر آورد و خود را در درخت می پیچد و همچنان می رود تا جمله درخت را فرا گیرد، و چنان کشد که نم در میان درخت نماند و هر غذا که بواسطه آب و هوا به درخت می رسد به تاراج می برد تا آنگاه که درخت خشک شود.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تحلیل ماهیت عشق از دیدگاه فلاسفه و عرفا

شیخ فخرالدین عراقی در کتاب لمعات سعی کرده که تصوف عاشقانه ی خواجه احمد غزالی را با عقاید مکتب ابن عربی جمع کند.
عراقی در لمعات واژه ی عشق را بر حقیقت مطلق اطلاق می کند. پس از آنکه با تجلیات و تنزّلات و تقییدات حقیقت مطلق، جهان امکان وجود خارجی یافت واجب الوجود معشوق ازلی و مطلق شد و ممکن الوجود عاشق. اما معشوق به معنای خاص همان انسان کامل است که سالک راه حق را به حکم آیه یحبهم و یحبونه (مائده/54)صورت خود می بیند و عاشق صورت خود می شود. در اینجا معشوق همه کاره است و حتی طلب را او در دل عاشق می اندازد.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
و خودم هم می گویم{-7-}

کمی برایم
عشق دم کن
عطر عاشقانه اش بوی دمنوش بهار نارنج میده

جانم❤
جانم❤
کاش من و تو
دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم..
تنگ در آغوش هم
خوابیده در قفسه های
کتابخانه ای روستایی
گاهی تو را
گاهی مرا
تنها به سبب
تشدید دلتنگی هایمان
به امانت می بردند..

مارال
مارال
هر گاه ابری و ستاره‌ای دیدم
و هرگاه شعری شنیدم
و عاشقانه به دنیا اندیشیدم
آرزو کردم که با من باشی.

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو