یافتن پست: #شربت

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شربت ناز را کند، تلخ به کام دلبران..ناز تو جنبش از قلم ، چهره گشای راز را

فقط خدا
فقط خدا
بیا پس از مدت ها با درخت صورتی و نینی پذیرایی کنم ازت<img src=ی" title=":شادی" />:نینی:تبل:ماچ

@helma



فقط خدا
فقط خدا
@helma

به یاد قدیما...{-29-}{-41-}{-27-}{-57-}{-49-}

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
سلام نواهای زیر که توسط زنان روستای کوچ در مجالس عزا ی زنانه خوانده می شود و تعدادی از این نواها گاهی در پشت کار قالیبافی ویا در هنگام دروی گندم ویا در شبهای زمستان در مراسم آتشانی به عنوان فراقی در دوری از مسافر به غربت رفته ویا سربازی که درشهری دور سربازاست ئغریب است و یا در دوری از یار ئدوست وخواهر وبرادر و-که از هم جدا شده اند- به عنوان فراق خوانده می شود وبیانگر درد وفراق وجدایی است واما برگردیم به مجلس نواخوانی زنانه :

بصد خواری بزرگ کردم درختی که درسایه ش نشینم گاه ووقتی سمال آمد درخت ازریشه برکند بسوزد این چنین طالع و بدختی.

2-ای چرخ فلک چرا چنینم کردی ؟ برسنگ زدی ونگین نگینم کردی

دراول عمر خود ندیدم خوبی در آخر عمر گوشه نشینم کردی.

3-غربت خراب ومو خراب غربت مو(من) گوشه نشین آفتاب غربت

شاالله که نیایه آب از غربت تا مو نکشم جور وجفا ازغربت .

4- در غریبی ناله کردم ، هیچ کس یادم نکرد در قفس جان دادم وصیاد ، آزادم نکرد

همتی می خواستم ازگردش چرخ فلک چرخ بی همت خرابم کرد وآزادم نکرد.

5-آنجا که غریب ناله ی زار کند

ali
ali
از شهيدبابايى پرسيدند: عباس جـان چه خبر؟ چه كار ميکنى؟ گفت: به نگهبانى دل مشغوليم که غيرازخدا كسی وارد نشود. نگهبان دلت باش

سکوت شب
سکوت شب
همه چیز گاه اگر کمی تیره می نماید …..
باز روشن می شود زود
تنها فراموش مکن
این حقیقتی است
بارانی باید
تا که رنگین کمانی بر آید
و لیمو هایی ترش
تا که شربتی گوارا فراهم شود
و گاه روزهایی در زحمت تا که از ما انسانه ایی توانا تر بسازد
خورشید دوباره خواهد درخشید
زود خواهی دید

ali
ali
‏‏*منم و تلخیِ دلدار، ولی میخندم*
منم و سینه ی بیمار، ولی میخندم
منم و حسر تِ یلدا و غزلخوانیِ عشق
شعرِ من وردِ لبِ یار…ولی میخندم
منم و حسرتِ سرخیِ انارِ لبِ او
حسرتِ بوسه و دیدار، ولی میخندم
نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست
همه دنیا شده دیوار، ولی میخندم…
هر چه فریاد زدم از غم و تنهایی و درد
گوشِ تو نیست بدهکار ، ولی میخندم
کَسِ من روی تو و کارِ من آغوشِ تو بود
شده ام بی کس و بی کار، ولی میخندم*
شدم از عشقِ تو دیوانه و رسوای زمان
آه! ، انگار نه انگار… ولی میخندمء



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
محرم تمام شد.
به خانه هایتان بروید.
مهیا شوید برای همه انچه که بوده اید.
حسین را هم درون پستو هایتان پنهان کنید تا سال دیگر .
چون علم و کتل ونخل و زنجیرهایتان.
اکبر و اصغر و قاسم و عباس را هم!
عباس را نه!
به کارتان می اید.
برای قسم خوردنتان هنگام دروغ.
برای گاه خطر هایتان.
زمانی که می خواهید سر دیگری کلاه بگذارید وشاهدی می خواهید.
فردا صبح هم کرکره مغازه هایتان را بالا بدهید.
دربنگاهایتان را باز کنید و یک لایتان را چهار لا حساب کنید.
کلاه هایتان را آماده کنید برای اینکه دوباره تا خرخره سر مردم بگذارید.
آنچه را این روز ها خرج نذریهایتان کردید.
خرج شربت چای مرغ وبرنجتان
به یک باره جبران کنید.
بروید و حسین و دردهایش را به حال خود بگذارید.



pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ
دلار رفته بالا امسال خبري از شيركاكائو و شربت نيست همش چاي ميدن
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌{-9-}

wolf
wolf
زندگي همچون يك خانه شلوغ و پراثاث و درهم و برهم است و تو درآن غرق . اين تابلو را به ديوا ر اتاق مى زنى ، آن قاليچه را جلو پلكان مى اندازى، راهرو را جارو مى كنى، مبلها به هم ريخته است مهمان ها دارند مى رسند و هنوز لباس عوض نكرده اى در آشپزخانه واويلاست وهنوز هم كارهات مانده است . يكي از مهمان ها كه الان مى آيد نكته بين و بهانه گير و حسود و چهار چشمى همه چيز را مى پايد . از اين اتاق به آن اتاق سر مى كشى، از حياط به توى هال مى پرى، از پله ها به طبقه بالا ميروى، بر ميگردى پرده و قالى و سماور گل و ميوه و چاى و شربت و شيرينى و حسن وحسين و مهين و شهين ....... غرقه درهمين و كشمكشهاگرفتاريها و مشغوليات و خيالات و مى روى و مى آ يى و مى دوى و مى پرى كه ناگهان سر پيچ پلكان جلوت يك آينه است از آن رد مشو...! لحظه اى همه چيز را رها كن ، خودت را خلاص كن، بايست و با خودت روبرو شو نگاهش كن خوب نگاهش كن ا و را مى شناسى ؟ دقيقا ور اندازش كن كوشش كن درست بشنا سي اش، درست بجايش آورى فكر كن ببين اين همان است كه مى خواستى با شى ؟ اگر نه پس چه كسى و چه كارى فوريتر و مهمتر از اينكه همه اين مشغله هاى سرسام آور

حلما
حلما
برای گم شدن همیشه نباید توی کوچه پس کوچه های غربت باشی.
گاهی وقت ها توی اتاق خودت، میان تک تک خاطراتت گم میشی ...!
اون وقت باید خیلی به عقب برگردی تا خودت را پیدا کنی، خیلی ...

زهرا
زهرا
اطنم عز اس اچه حلمآ:رقص:اسما

فقط خدا
فقط خدا
حالا بیایم کربلا:)
ماامروز که 1 مرداد باشه بعدازناهار حرکت کردیم سمت کاظمین
سخت بود خداحافظی:گگگ

دیروز که کربلا بودیم پنج شنبه95/4/31بود.
روزای پنج شنبه کربلا دیدنیه:)
مردم ازشهرای اطراف میان بعدخیابونای که ختم میشه به حرم هم از سمت حرم حضرت ابوالفضل هم امام حسین،تو خیابونا هرکس هرچی که درتوان داره نذرمیکنه به زائراپخش میکنه:)
یکی آب،یکی قهوه،چای]شربت]غذا،نون و....
یه نون هم هست که مخصوص خودشونه.توش سبزی وچیز میز میریزن...خیلی باحاله:D

خلاصه اینکه شب های جمعه کربلا عجب حال و هوایی داره:خیال

بعدشم زائرای شهرای اطراف همون بین الحرمین شبو میخوابن:)

دیشب آخرین شبی بود که کربلا بودیم.یه حس دلگیری ب آدم دست میداد...که چقد زود گذشت:)


تو کربلا هم خیلی جاها رفتیم که چند موردشو میگم:
حرم مطهر امام حسین،حضرت ابوالفضل،حضرت علی اکبر،حضرت علی اصغر،مرقد حبیب ابن مظاهر،مرقد72تن شهدای کربلا،مرقدابراهیم ابن مجاب،مرقدطفلان مسلم،قتلگاه امام حسین ویارانش،مقام دست راست وچپ حضرت ابوالفض،خیه گاه،تل زینبیه،رود فرات و...


بعضی ازاینارو توپستای بعدی توضیح میدم:)



فقط خدا
فقط خدا


:هعی:هعی:هعی

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو