یافتن پست: #شرایط

رها
رها
.

رها
رها
از نصیحت شدن، اونم وقتی خودم میدونم دارم گند میزنم و از گند زدنه لذت میبرم، متنفرم :/

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
شمام هر چی سنتون بیشتر میشه رنگ چشتون روشن میشه یا فقد من اینطوریم:-؟

خانوم اِچ
خانوم اِچ
اگه کار مناسب دانشجو سراغ داشتین بگید 🫠

یاس
یاس
دختر یکی از اقوام ازدواج کرده
با یه طلبه
بعد ار اون دختراس که وقتی ما هد میزدیم نکنه گناه باشه پیشیونیم بیرون :دی
این مقنعه ش وسط فرق سرش بود
حالا که دیگه همه بدحجابن
یه جی این وسط اشتباه :وت
اینم از اخوندامون
برم کفش حجاب کنم یا زوده :-s

خانوم اِچ
خانوم اِچ
مجردا بیاید یه سوال دارم

خانوم میم
خانوم میم
سر گیژه دارما
یه ژوری که میام بشینم همش انگار دارم می افتم :|

سید ایلیا
سید ایلیا
خدایا
ما رو در شرایطی
قرار نده که
نه راه پس داشته باشیم نه راه پیش ..

خانوم اِچ
خانوم اِچ
داری یه دوست صادق که وسط میدون مین گناه دستت رو بگیره؟{-41-}
من دارممممم و تنها داراییم همینه

رها
رها
روز مرگم، هر که شيون کند از دور و برم دور کنيد🌱🌺
همه را مســــت و خراب از مــــي انــــگور کنيـــــد🌺🌱

مزد غـسـال مرا سيــــر شــــرابــــــش بدهيد🌱🌺
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهيد🌱🌺

بر مزارم مــگــذاريــد بـيـــايد واعــــــظ🌱🌺
پـيــر ميخانه بخواند غــزلــي از حــــافـــظ🌱🌺

جاي تلقــيـن به بالاي سرم دف بـــزنيـــد🌱🌺
شاهدي رقص کند جمله شما کـــف بزنيد🌱🌺

روز مرگــم وسط سينه من چـــاک زنيـد🌱🌺
اندرون دل مــن يک قـلمه تـاک زنـيـــــــد🌱🌺

روي قــبـــرم بنويـسيــد وفــــادار برفـــت🌱🌺
آن جگر سوخته خسته از اين دار برفــــت🌱🌺


وصیت نامه وحشی بافقی 🙃🙂🤗

خانوم اِچ
خانوم اِچ
بد بخت اونیه که هیچ راه فراری از بد بختیش نداره

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

روزى زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار می‌گفت: آدم‌ها از ترس ظاهر ترسناک من می‌میرند، نه بخاطر نیش زدنم! اما زنبور قبول نمى‌کرد. مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زیر درختى خوابیده بود نزدیک شد و رو به زنبور گفت: من چوپان را نیش مى‌زنم و مخفى می‌شوم؛ تو بالاى سرش سر و صدا و خودنمایى کن!
مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع کرد به پرواز بالاى سر چوپان. چوپان از خواب پرید و گفت: اى زنبور لعنتى! و شروع به مکیدن جاى نیش و تخلیه زهر کرد. مقدارى دارو بر روى زخمش گذاشت و بعد از چند روز خوب شد. سپس دوباره مشغول استراحت شد که مار و زنبور نقشه دیگری  کشیدند: این بار زنبور نیش زد و مار خودنمایى کرد!
چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید، از ترس پا به فرار گذاشت! او بخاطر وحشت از مار، دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادى هم استفاده نکرد… چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد!

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
صفحه ۲۹ قرآن کریم



ترتیل


ترجمه صفحه


📿
🤲🏻
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤

محمّد
محمّد
به نظرتون بگم خانمم بیاد ساینا؟

هادی
هادی
تو اول بگو با کیان زیستی پس آنگه بگویم که تو کیستی ...

عزیزان همنشین و هم صحبت شما خیلی روتون تاثیر میذاره حتما به اینکه با کی همنشین و همصحبت هستید دقت کنید

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو