یافتن پست: #سیگار

fatme
fatme
دلم ی گاو میخاد ک شیر کاکائو بده بهم😐ـ😂

WeT
WeT
جاده نصف شب یه حال دیگه داره ،،،،

▪️
▪️
یه زمانی روشنفکر بودن به معنای درک بیشتر جهان اطراف و همون حوزه مد نظر بود‌.
اما الان نه
روشنفکر بودن این زمانه در چند مورد خلاصه میشه:
1- حیوون خونگی داشتن(علی الخصوص پاپت)
2- موافقت با چیزی که اکثرا همه مخالفن(مثال :وگنیسم-همجنس گرایی-فمنیسم و ...)
3- مخالفت با چیزی که اکثرا همه موافقن(مثال:‌دین-کار کردن و ...)
4-بحث درباره هرچیزی حتی اگر اندازه پشکل درباره اون موضوع ندونی
مهم ترین مورد هم اینه همیشه یه سیگار باید همراهت باشه(برگ اگر باشه بهتر فاز روشنفکر بودن میگیری)

fatme
fatme
پوستت سبزه مثل گل؛
موهات سیاهیه شب.

خانوم اِچ
خانوم اِچ
اون ک تی میکشیده کف سرامیکارو
میخره یروز فراری یا برج

WeT
WeT
اینجوری حتی ،،،



★彡   نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
★彡 نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
می‌گویند که؛
درد،
آدم ها را به هم نزدیک میکند...
ب من بگو؛
کداممان شاد هستیم،
ک این همه از هم دور مانده ایم؟!


▪️
▪️
هیچ چیز مثل یک فنجان چای
باران نم نم
یک پاکت سیگار
موزیک سنتی
و تراسی با ویو خیابان نمیتوانست الان شادم کند...

▪️
▪️
واقعاً قشنگه اینکه شش‌هایی داریم که باعث میشن هوا رو تنفس کنیم و پاهایی داریم که باعث میشن از کوه‌ها رو فتح کنیم و باعث تأسفه که یه وقت‌هایی متوجه نمیشیم بودن همین چیزا کافیه 🍃

fatme
fatme
🚶‍♀️👀🖤🌫🌧🌨😞

خانوم اِچ
خانوم اِچ
{-95-}{-95-}{-95-}{-95-}{-95-}{-95-}{-95-}{-95-}
"چرا سرت همش تو گوشیه؟"
این سوالو حق دارید وقتی از بچتون بپرسید که تو واقعیت دنیای قشنگ تری نسبت به دنیای مجازی واسش ساخته باشید.
" چرا همش میخوای با دوستات بری بیرون؟"
این سوالو وقتی حق دارید از بچتون بپرسید که تو خونه ارامش وجود داشته باشه و شما جای صدتا دوست باهاش رفیق باشید."
" کار؟ دختر چه معنی داره بره سر کار؟"
این سوالو فقط وقتی حق دارید از دخترتون بپرسید که کاملاً از لحاظ مالی ساپورتش کرده باشید.
" چرا همش هندزفری تو گوشته؟ کر‌ نمی شی تو؟"
این سوالو فقط وقتی حق دارید از بچتون بپرسید که حرفای قشنگ تری نسبت به اهنگایی که گوش میده باهاش داشته باشید.
" با این سنت سیگار می کشی؟"
این سوالو فقط وقتی بعد ازین که از پشتش بودید و از خوشبختی که واسش ساختید مطمئن شدید می تونید ازش بپرسید."

▪️
▪️
و در هیأتی شایسته
سیگارم را در قاب پنجره می‌تکانم
بی‌هیچ واهمه‌ای
زیرا که جهان
زیرسیگاری من است! ...




سید ایلیا
سید ایلیا
وقتی چشم باز کرادم تو خرابه ای بودم دست و پامو بسته بودن
گوشی و اسلحمو‌ازم گرفتن تا حالا ندیده بودمشون جز یکیشونو که چهرش آشنا بود برام!همونی که شک داشتم بهش !همونی که در درگیری دستگیر شد و جرم ثابت نشد و آزاد شد!
یکی از اون افراد وقتی داشت سیگارشو روشن می کرد بهم گفت
-خب بگو چه حسی داره شب عروسیت بری اون دنیا و برگردی؟ هان؟
خب کارآسمونی نبود پسر سرهنگو روز عروسیش از پا در بیاریم هرکس جای تو بود ۷کفن پوسوندع بود
+چرا خواستید منو بکشید من که نمیشناسمتون چرا ؟ بدی کرده بودم که قصد جونو کردید؟ من نمی‌شناسم تون
-هه تو نه ولی بابات خیلی بدی کرد عمرمون تو زندون هدر رفت بخاطره پدر حضرت عالی
الآنم شده پوی دماغ ول نمی کنه لامصب
ببین شازده کاری بت ندارم می ری به بابات میگی دست از سرمون بردارع وگرنه تو رو به عزای عروست مینشونم..
حالا هری
به دو نفر دیگه اشاره کرد سوار ماشین کردنم و سرم کیسه ای گذاشتن و کنار اتوبان ولم کردن
گوشی و اسلحه رو پرت کردن سمتم
وقتی حرکت کردن سریع شماره ی پلاک ماشینو حفظ کردم و با پدرم تماس گرفتم

خانوم اِچ
خانوم اِچ
نفست باز گرفت این همه سیگار نکش....

fatme
fatme
گاهی باید با یک فنجان چای دارچینی
کنار پنجره ای لم داد
و با لبخند گفت
بیخیال همه آنهایی که
کامم را در زندگی تلخ میکنند 🙁

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو