سکوت شب
بین این همه ی شلوغی زندگی
بین این همه ی دلواپسی
بین این همه ی نگرانی
بین این همه ی روزمرگی
یادت نره زندگی کنی
سکوت شب
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید
مرگ با خوشه انگور میآید به دهان
مرگ در حنجره سرخ – گلو میخواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان میچیند
مرگ گاهی ودكا مینوشد
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد
و همه میدانیم
ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است
در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپرهای
صدا میشنویم
سهراب سپهری
wolf
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
با سارِ پشت پنجره جایم عوض شود
هی کار دست من بدهد چشم های تو
هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود
با بیت های سر زده از سمت ناگهان
حس می کنم که قافیه هایم عوض شود
جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر
با قاه قاه خنده ی بی غم عوض شود
سهراب شعرهای من از دست می رود
حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود
قدری کلافه ام و هوس کرده ام که باز
در بیت های بعد ، ردیفم عوض شود
حـوّای جا گرفته در این فکر رنج تلخ
انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد
تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد
با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم !
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
الهام دیداریان
LOEY♡
حسِ تنهایِ درونم میگوید :
تو خدا را داری ...
و خدا اول و آخر با توست ...
و خداوند عشق است ...
سهراب_سپهری
LOEY♡
حسِ تنهایِ درونم میگوید :
تو خدا را داری ...
و خدا اول و آخر با توست ...
و خداوند عشق است ...
سهراب_سپهری
·٠•●♥ ♥ ♥ ♥ ♥●•٠··٠•●♥ƝᾋƤ♥●•٠··٠•●♥ ♥ ♥ ♥ ♥●•٠·