بهار نارنج
پاشییییییییین اخرین سحرهههههههه
Tasnim
بینی م کیپ شده و سرم داره از درد میترکه
برای همین خوابم نمیبره
بی زحمت دعا کنید بهتر بشم
بهار نارنج
آهااااااااای سحرهههههههههه
مهاجر
سرگشته ام خدایا حیران و بی نوایم
باری به من نظر کن هرچند بی وفایم
هرچند روسیاهم دلبسته ی شمایم
یارب به من نظرکن مجنون و بی نوایم
من خسته از هیاهو ذکرم شده است هوهو
برمن عنایتی کن در کنج انزوایم
دستی دراز کردم من عاشقانه سویت
برمن اجابتی کن من سائل و گدایم
چون درنماز گویم ایاک نستعین را
حقا که باامیدی جاری شد این ندایم
《یارب به ذات پاکت شب را مگیر ازمن
من باشم و سحرها ذکر خدا خدایم》
این بنده باامیدی کوبیده خانه ات را
حال این تویی ک فضلت دربی گشا برایم
مهاجر همدانی
رها
خیلی سال پیش وقتی یه بنده ی خدایی فوت شد خیییییلی حالمبراش بد میشد،روزی چندین ساعت گریه میکردم و اونم هر شب بخوابم میومد و میفهمیدم حالش خیلی بده :/جوری براش ناراحت بودم ک تامدت ها خودمو مجبور میکردم شبانه روزی ۳۰۰تا آیت الکرسی براش بخونم!!!!خبخییییلی زیاد بود ولی انجام میدادم ک حالش اون دنیابهتر باشه ...گذشت تا شب احیا شد و خب اون موقع ها همیشهمسجد میرفتم ،شب قبلش طبق معمولب خوابم اومد ولی این بار لبخند ب لب داشت !هم خوشحال شدم و هم برام عجیب بود ،وقتی برا احیا رفتم مسجد دیدم خیلی از همسایه هاشون ک پایه ثابت مسجد بودناون شب نیومدن!کنجکاو شدم پرسیدم فلانی و فلانی و ..چرا امشب نیومدن !بعد یکی ک اطلاع داشت گف منزل فلانی (همون ک فوت کرد)امشب احیا رو بجا میارن و افطار و سحری هم همونجا خوردن !!!تازهفهمیدم خوشحالی دیشبش برای چی بود...
خلاصه کهامشب رفتگان رو هم بی بهره نذارید چون مطمئنا چشم ب راهن🙏❤️
نپاشیدم
همون اجرش بیشتر بود
تصورت
پاشیدیم
من جیشم گرفته بود فقط از دیشب حسش نبود برم نرفتم دیگه دیدم دارم میترکم