یافتن پست: #سحر

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شراب شعر چشمان تو

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است

حضرت@دوست
حضرت@دوست
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

زمان در بستر شب خواب و بیدار است
سیاهی تار می بندد
چراغ ماه، لرزان از نسیم سرد پاییز است
دل بی تاب و بی آرام من از شوق لبریز است
به هر سو چشم من رو می کند فرداست

حضرت@دوست
حضرت@دوست

سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند
قناری ها سرود صبح می خوانند
من آنجا چشم در راه توام، ناگاه
تو را از دور می بینم که می آیی
تو را از دور می بینم که میخندی
تو را از دورمی بینم که می خندی و می آیی
نگاهم باز حیران تو خواهد ماند
سراپا چشم خواهم شد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
لاف مزن سعدیا شعر تو خود سحر گیر

سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت

مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟

Maryam
Maryam
💫


صبح از راه رسید
سبدش پر ز گل خور‌شید است
نگهش آینه‌ے امید است
هم نفس با همه مرغان
خوش الحان سحر
نغمه خوان
غزل  توحید است
صبح  آغوش گشودست
بپا خیز و ببین
با نگاهے
ڪه پر از مهر و صفاست
بخدا صبح
قشنگ است قشنگ
باغ پر نقش خدا ، رنگ به رنگ

ے
🍃🍒🍃
.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
از عمر شبی تا به‌ سحر چون مهتاب
کاش
شبنم زلف تو را نوشم و خوابم نبرد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
با ورد بی خیالی
باطل کنید سحر سخن‌های خام را


حضرت@دوست
حضرت@دوست
برقی از منزلِ لیلی بدرخشید سحر
وَه که با خرمنِ مجنونِ دل افگار چه کرد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
سیاه چشمان

جان عاشق و دل باخته چشمان سیاه است
دل شیفته و حیران شده ی تیر نگاه است

گر قاضی فتوی بدهد عشق گناه است
دل عاشق آن جذبه و خواهان گناه است.

آن یار چنان زمزمه در گوشم کرد
اندوه گذشته را فراموشم کرد

خواستم که رازدل برش فاش کنم
با سحر نگاه خویش خاموشم کرد.


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشمان سیاه

من به چشمان سیاه و گذر عمرگران می نگرم
به تن خسته و ان مهر دل انگیز سحر می نگرم

به غم سخت جدائی به خزان

به دل عاشق و پر عشق وامید

به شب سخت و سیه طول دراز
و به چشمان پر از اشک دل خویشتن می نگرم

من به تنهائی خود میمیرم
و به رویای دستان تو در اینه می نگرم

من به تنهائی خود میمیرم
و تو ان گه تن بی جان مرا می نگری


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشمان سیاه!


عالیست حالم..به لطف نیم نگاه غمزه ات
جادوی ارغوان لبانت ببرد

قلب مرا ..میان ابروان خنجریت
چشمان سیاه!
عالیست حالم

عشق! راز سحر تو و حس سرکش است
وه! آتش است و مپرس کیمیاگری
عالیست حالم

دیگر چه باک ..
موجی شوم و میهمان صخره های دلت..


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تا سحر منتظر صبح بناگوش توام

خاطر نازکت آزرده شد از خاطر من …

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو