سیاه چشمان
جان عاشق و دل باخته چشمان سیاه است
دل شیفته و حیران شده ی تیر نگاه است
گر قاضی فتوی بدهد عشق گناه است
دل عاشق آن جذبه و خواهان گناه است.
آن یار چنان زمزمه در گوشم کرد
اندوه گذشته را فراموشم کرد
خواستم که رازدل برش فاش کنم
با سحر نگاه خویش خاموشم کرد.