wolf
حال مرا مپرس که من ناخوشم، بدم
این روزها به تلخزبانی زبانزدم..!
گفتم که عاشقت شدهام، دورتر شدی
ای کاش لال بودم و حرفی نمیزدم …
korosh
یه زمانی هر ساختمونی میدیدی میگفتن مالِ رفسنجانیه
حتی یه بار یکی از دوستام گفت این ساختمونو میبینی؟ مالِ رفسنجانیه
گفتم داداش این خونهی ماس
گفت از رفسنجانی خریدین؟
wolf
شاید برا اولین بار تو زندگیم همه زورمو برا یه موضوع زدم ولی نشد؛
خیلیم تلاش کردم،
خیلی خیلی خیلی زیاد …
غرورم و خط قرمزام رو گذاشتم کنار ولی بازم نشد.
از بعد این فک میکنم باید بپذیرم که برا یچیزایی ساخته نشدم …
aliaga
مرا بازیچـه خود ساخت چـون موسا که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسا را
نسیم مست وقتی بوی گل میداد حس کردم
کـــه این دیوانــه پرپر میکند یک روز گـــلها را
خیانت قصهی تلخی است اما از که مینالم؟
خودم پــــرورده بودم در حــواریــون یهــــودا را
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
چـــه آســــان ننگ میخوانند نیرنگ زلیخــــا را
کسی را تاب دیدار سرِ زلف پریشان نیست
چـــرا آشفته میخواهی خدایــا خاطر ما را
نمیدانم چـــه افسونی گریبانگیر مجنون است
که وحشی میکند چشمانشآهوهای صحرا را
چه خواهد کردبا ما عشق؟پرسیدیم و خندیدی
فقــــط با پاسخت پیچیـدهتر کــــردی معمــــا را
فاضل نظری
Saye
نمیدونم چرا بعضی وقتا ب سرم میزنه برم یجا همش پست بذارم همش پست بذارم😐 هیچ ایده ایم براش ندارم فقط میخوام بنویسم.. ولی خیلی وقته دیگ نمیخوام ناراحتیامو یا حتی خوشحالیامو ب کسی بگم... آدما خودشون کم بدبختی ندارن....
حالت چطوره؟؟
تو هرچی بگی من برعکسو اجرا میکنم مرض دارم
حال تو شده پذیرایی برو بیار سینی چایی
این روزها تشنه ام زیاد چای لیوانی بریز بیار
گفتی ک عاشق کیکی عاری ی کیک هم بیار تو سینی چایی
زبون ب دهن بگیر یکمی تا زر زر کنم برات اندکی
@shahin
حالا نوبت توعه
چ استعدادهای نهفته ای داری
قبلا ی دوست داشتم هرچی ک بهش میگفتی همینجور شعر میساخت