یافتن پست: #در

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
داستان کوتاه(اعتماد)

تلفن زنگ زد و خانم تلفنچی گوشی را برداشت و گفت: “واحد خدمات عمومی، بفرمائید. ”
شخصی که تلفن کرده بود ساکت باقی ماند. خانم تلفنچی دوباره گفت: “واحد خدمات عمومی، بفرمائید. ” اما جوابی نیامد و وقتی می خواست گوشی را بگذارد صدای زنی را شنید که گفت: “آه، پس آنجا واحد خدمات عمومی است. معذرت می خواهم، من این شماره را در جیب شوهرم پیدا کردم اما نمی دانستم مال چه کسی است”
فکرش را بکنید که اگر تلفنچی بجای گفتن “واحد خدمات عمومی” گفته بود “الو” چه اتفاقی می افتاد!

نتیجه:

در هر رابطه ای اعتماد بسیار با اهمیت است. وقتی اعتماد از بین برود رابطه به پایان خواهد رسید. فقدان اعتماد به سوء ظن می انجامد، سوء ظن باعثخشم و عصبانیت میشود، خشم باعثدشمنی می شود و این دشمنی منجر به جدائی.

یاس
یاس
با چنان حال بدی از خواب پاشدم
ساعت ۴ صبح
مسکنی خوردم
مجدد حوالی شش درد شروع شد
پیام دادم ریس که من نمیشه بیام حالم خوب نیست
جواب داد باید دیشب می گفتی الان باید بری اداره هرطور شده -هادی-


میگم شما جاییتون درد بگیره شب قبل بدنتنون
نوتیفی چیزی میده؟
میگه قرار فردا دهنت سرویس کنم
پس الان زنگ بزن مدخصی بگیر
یا چی :وت

چطور از قبل هماهنگ کنم قراره بمیرم :یاس

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
بازرگانی زنی خوش صورت زهره نام داشت. عزم سفری کرد. از بهر او جامه ای سفید بساخت و کاسه ای نیل بـه خادم داد، کـه هرگاه از این زن حرکتی ناشایست دروجود آید، یک انگشت نیل بر جامه ياو زند، تا چون باز آیم، اگر تو حاضر نباشی، مرا حال معلوم شود.
پس از مدتی خواجه بـه خادم نوشت کـه:
چیزی نکند زهره کـه ننگی باشد
بر جامه ي او ز نیل رنگی باشد
خادم باز نوشت کـه:
گر ز آمدن خواجه درنگی باشد
چون باز آید زهره پلنگی باشد:خخخ

سالومه
سالومه
در برابر ما مرگ ایستاده است.

و سرنوشت ما در دستان خاموش اوست.

زمانی که ما با سروری غرور آفرین، شراب سرخ زندگی را بالا می‌گیریم

تا از آن جام پرتلالو عرفانی بنوشیم

مرگ درحالی که از تمام جست‌وخیزهایمان به وجد آمده

تعظیم می‌کند و اشک می‌ریزد.

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
مردی نزد ایاس بن معاویه آمد و گفت:اگر خرما خورم زیانیم باشد؟ گفت:نه. گفت:در صورتیکه سیاهدانه با نان خورم گناهی کرده ام؟ گفت:نه. گفت:اگر کمی آب بر سر آن نوشم؟ گفت:من منعی ندارد. گفت:شراب شراب خرما هم ترکیب همین چیزها باشد بعد از چه رو حرامست؟ ایاس گفت:اگر بر تو کمی خاک افشانند دردت آید؟ گفت:نه. گفت:اگر بر پیکرت آب پاشند، اندامیت بشکند؟ گفت:نه. گفت: اگر از آب و خاک خمیری کنند و در آفتاب نهند که خشک شود و بر سرت بکوبند چون باشد؟ گفت: آنم می کشد. ایاس گفت:آن هم چون این باشد.

سالومه
سالومه
اگر مرگ پایان زندگی ما است

پس چرا باید مانع مردن شویم

چه سودی دارد بیشتر زندگی کنیم

****

Tasnim
Tasnim
@Samanh
با این شیرینی چای هایی که پست میکنی
تو مسلمون نیستی سمانه
مسلمون نیستی{-190-}

Tasnim
Tasnim
کاغذ دیواری یا رنگ؟
کدومش ارزونتره؟
کدومش کثیف کاریش کمتره؟

Sina
Sina
سلام . در اولین لحظه ی ورود یه سوال اساسی :
چرا اینجا فقط خانوم اچ پست میذاره ؟
بعد اون چهار پنج نفر که لایک میکنن کجا تشریف دارن ؟

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
وقتی با همدیگر هستیم،
جای زخم‌هایم خوب نمی‌شوند اما کمتر درد می‌کنند.


گفت:
آدمی را دارید که وقتی از زندگی خسته شدید،
شما را دوباره به زندگی برگرداند؟
«من از تو برایشان گفتم.»

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
خیلی گشته ام در این
جغرافیای تبعید ،
این هبوط !
چیزی برای تبسم
برای لبخند
برای خنده ،
نداشت .
تصویری اگر !
هست لبخندهایی ست که از رویِ
درد ،
گاهی ،
به تصویر کشیده می شود . . .

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
مطربِ مهتاب‌رو آنچه شنیدی بگو
ما همگان محرمیم، آنچه بدیدی بگو


ای شه و سلطان ما ای طربستان ما
در حرم جان ما بر چه رسیدی بگو


نرگس خمّارِ او ای که خدا یار او
دوش ز گلزار او هر چه بچیدی بگو


ای شده از دست من چون دل سرمست من
ای همه را دیده تو آنچه گزیدی بگو


می‌کشدم می به چپ می‌کشدم دل به راست
رو که کشاکش خوش است تو چه کشیدی بگو


می به قدح ریختی فتنه برانگیختی
کوی خرابات را تو چه کلیدی بگو


شور خرابات ما نور مناجات ما
پرده‌ی حاجات ما هم تو دریدی بگو


ماه به ابر اندرون تیره شده‌ست و زبون
ای مه کز ابرها پاک و بعیدی بگو


ظلِّ تو پاینده باد ماه تو تابنده باد
چرخ تو را بنده باد از چه رمیدی بگو...




Elham
Elham 👩‍👧‍👦
یه ساحلی خریدم:سلام

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

@i3ahar_sanjab می چسبد آن فنجان چای ، که پهلویش تو باشی :عشق

♡✓
♡✓
آرزو مي‌كنم آرزوهايت در يك قدمى تو ايستاده باشد تا با يك پلك بر هم زدنى در آغوششان بگيرى ..
آرزو مي‌كنم عشق در بهترين زمانِ ممكن به سراغت بيايد و زيباترين خوشى‌هاى دنيا را زندگى كنى ..
آرزو ميكنم هيچ وقت درمانده و مستاصل خيابان هاى شهر را قدم نزنى و مردمک چشمانت از شادى برق بزند نه از اشک و غم ..



صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو