rahim
مردی که خیال میکرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملانصرالدین کرد و گفت: خجالت نمیکشی خود را مسخره مردم نمودهای و همه تو را دست میاندازند در صورتی که من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر میکنم؟
ملا گفت: آیا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟
دانشمند گفت: اتفاقاً چرا!
ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است. همان چیز نرم دم الاغ من بوده است.
aliaga
صبح خیلی نزدیک بود برم زیر تریلی
روی پل تو سبقت بود پیچو ک رد کردم یهو دیدمش ک رسیده بودیم بهم
نمیدونم چطوری رد شدم ک اصلا باورم نمیشه الان زندم
Saye
بدتر از اینک این همه منتظری اب بجوشه چایی دم بکشه بعدش خنک ش تا بخوریش و یهو ی مگس از خدا بیخبر موقع چایی خوردنت بیاد بیفته توش چیه واقعا؟ ای سگ تو روحت مگس بیتربیت😐
خانوم میم
یعنی یه جوری سر درد گرفتم دلم می خواد داد و فریاد کنم
خانوم میم
تا از بیرون میای خونه فکر می کنن بیرون در حال عشق وحال بودی الان وقتشه که مغزت خورده بشه
واقعا درک نمی کنم کاش اهالی خونه بفهمن هر آدمی از بیرون میاد خونه ذهنش خسته اس یه مقدار نیاز به استراحت داره😒
محمّد
دوستان تا یه مدتی در خدمتتون نیستم
موفق و پیروز باشید
مهاجر
فرشتگان و خدا محو چشم رنگینت
مدام ، اهل نظر می کنند تحسینت
خدا سوار ِ پرِ جبرئیل کردَت و بعد
رساند از دلِ هفت آسمان به پایینت
تو قبلِ قصهی خلقت درون من بودی
منم نوادهای از عاشقان دیرینت
ببخش، رشتهی تسبیح اگر گسست از هم
نشستهام به تماشای ساق سیمینت
*غزل سَنیلهَ مَنهَ معنی تاپْدی گوءز بَبَییم
فدای قند لبان و زبان شیرینت
به چشمهای تَرَت خیره میشوم ای ماه
شراب میچکد از خوشههای پروینت
اگرچه حاصلمان ما نشد ملالی نیست
من و تو یک نفریم ، از نگاه ِ آیینهت
به پای عشق تو بیشک شهید خواهم شد
همان شبی که بخوانی مرا به بالینت
*غزل با تو برایم معنا پیدا کرد نور چشمانم !
وای🤣🤣