Tasnim
امام رضا خیلی دوست دارم
نباشی من که بیچاااارم
(شعری که توو چایخونه حرم زیاد میخونن)
یکی از بهترین سفرهای عمرم بود. همونجور که از امام رضا دو سال پیش خواسته بودم. خیلی بهتر از اون چیزی که خواسته بودم.
دوست ندارم از سرماخوردگی شدیدم بگم، که قطعا اونم حکمتی داشته
g.h.o.l.a.m.a.l.i
هادی چطوری بهتر شدی دیروز فهمیدم مریض شدی ان شاءالله خدا شفاء بده
Tasnim
بینی م کیپ شده و سرم داره از درد میترکه
برای همین خوابم نمیبره
بی زحمت دعا کنید بهتر بشم
maral
بهتره بدونید اگر شما مادری سرد داشته ایدیا پدری ناکام کننده داشته اید و فضای ارتباطی نا امن و بی ثباتی را در کودکی تجربه کرده اید احتمالا در بزرگسالی وارد رابطه با فردی می شوید که بوی نا امنی و بی ثباتی می دهند و و اتفاقا برای شما جذابتر خواهند بود..در واقع ما آدمهایی را انتخاب می کنیم که دردها و رنج های قدیمی ما را دوباره زنده می کنند ..مثلا اگر در کودکی پدری سرد داشته اید احتمالا در بزرگسالی مردهای سرد و به ظاهر مغرور برای شما جذابتر خواهند بودو شیفته آنها می شوید و همان چرخه ارتباط شما با پدرتان در یک رابطه بار دیگر برای فرزندتان اتفاق خواهد افتاد
خانوم اِچ
متاهل های عزیز
لطفا لاس هایی که میزنید رو اسمش رو نذارید درد ودل
شما به هیچ عنوان حق ندارید چون مشکل دارید برید با جنس مخالف دردودل کنید
یکی از کارهای مشاور ها و روان شناس ها اینه که برید پیششون و مشکلتون روبگید تا به امید خدا حل بشه
اون لاس ها اسمش خیانته در جریان باشید
EDRIS
خیلی سخته آرزوهاتو یکی دیگه زندگی کنه
Sara
یه آدم خودش باید برات وقت بذاره؛ توجهی که با اصرار و گلایه باشه، بی ارزشه
اگه واسه یه آدم واقعاً مهم باشید، واستون وقت میذاره، بهتون بهاندازه کافی ابراز علاقه میکنه، واسه خوشحال کردنتون تلاش میکنه و کاری نمیکنه از دستتون بده یا فکر کنید بهتون اهمیت نمیده،
پس اگه حس میکنید مهم نیستید، فکرتون درسته!
لازم دونستم یه توضیحی رو بدم
من حدودا یازده ساله که ازدواج کردم
توو این یازده سال اولین باری بود که همسر من ما رو مشهد برد در حالیکه قبلش به کسی اطلاع نداده بود و از کسی دعوت نکرده بود که بیاد
واضح تر بگم
توو این ده سال هربار ما خواستیم بریم مشهد، خانواده همسر خودشون رو تحمیل کردن به ما و باهامون اومدن
تا اینجاش مشکلی نبود
ولی برگشتن همانا و جفتک انداختن و بدگویی کردن پیش همسرم همانا
که مثلا زنت فلان جا فلان تعارف رو به ما نزد به ما بی احترامی شد، یا مثلا چرا فلان زمان زنت تنها رفت حرم و منو با خودش نبرد
ما خیلی کم بدون مزاحمتهای پدرمادر همسرم و خواهربرادرهاش مشهد رفتیم،
گمونم دوبار فقط که یکیش ماه عسل بود که درسته خودشون نبودن اما تماسها و مزاحمتهاشون بود
این رفتارها از همون ابتدا منو که هم تحصیلکرده بودم و هم آدم مستقلی بودم خیلی آزار میداد
اصلا سفر مشهد برام یه عقده شده بود
خلاصه ش کنم
امسال یه اتفاقاتی افتاد مثل فوت پدرشوهرم به خاطر سرطان که یکی دو هفته بعد از مشهد ما معلوم شد سرطان داره
یکی دو هفته پیش البته من نمیدونم چی شد که همسرم گفت من به مادرم نگفتم که میریم مشهد. چون نمیخواستم شرمنده ی امام رصا بشم وقتی تو اذیت میشی
من توو این چند روز به جای زیارت نامه خوندن فقط قربون صدقه امام رضا رفتم که چقدر قشنگ من رو بدون اون آدما دعوت کرد و چقدر خوش گذشت بهم
چقدر خووووب این دفعه یک سفرر خوووب دااشتین
حالا دیگه منم از خانواده شوهرتون خوشم نمیاد
وای انگار ظاهرا اکثر آدم شوهرا رو مخن.
خیلی خوشحالم برات که بدون اونا قسمتت شد.
امیدوارم به زودی دوباره با سلامتِ کامل برین با همسر و بچه ها. بدوووونِ آدم شوهر.
بدبخت و گرفتارن
به نظرم هرکی جایگاه خودشو بهتر بشناسه و تعدی به جایگاه دیگری نکنه بهشتیه. کرم ریختن و دردسر خریدن ربطی به قوم شوهر و زن نداره، ربط به نداشتن اصالت داره