یافتن پست: #خورد

Tasnim
Tasnim
امروز از شدت عصبانیت و ناراحتی یه بشقاب قرمه سبزی و دو بشقاب ماکارونی خوردم

بسم الله الحب
بسم الله الحب
مژده برای کسانی که می خواهد لاغر شند

کم کردن وزن با خوردن ماهی تازه
در کتاب وسائل الشیعه ج25 ص77 ح1.
از امام صادق علیه سلام اینگونه
از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که فرمود:

السَّمَکُ الطَّرِیُّ یُذیبُ اللَّحْمَ.(2).

«خوردن ماهی تازه گوشت بدن را آب می کند..

خانوم میم
خانوم میم
زنگ بزن آمبولانس

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
تو نونوایی فقط یه نفر جلوته و خوشحالی که زود نوبتت میشه
اون یه نفر:

مهاجر
مهاجر
تو نمایشگاه کتاب تو یه غرفه ای داشتم کتابارو میدیدم دخترکتابفروش درمورد کتابا داشت بهم توضیح میداد و باهم تبادل نظر میکردیم آخرش که خواستم خداحافظی کنم برم بهم دیگه تعارف تیکه پاره کردیم بعدش بعدش بهم گفت خواهش میکنم بزرگوارید من بهش گفتم خیلی ممنونم ما بیشتر
ای تف تو این زندگی که هیچوقت نتونستم درست حسابی بدون سوتی با دختر حرف بزنم {-109-}

هادی
هادی
آقا از الآن شروع کنید برای من دعا کردنو فردا آزمون دارم هیچی نخوندم به معجزه ی دعای شما معتقدم

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
زن و شوهری یک خر از بازار خریدند. در راه برگشت به خانه یک پسر بچه گفت: ” چقدر احمقند. چرا هیچکدام سوار خر نشده اند؟ ”

آندو وقتی این حرف را شنیدند زن سوار بر خر شد و مرد در کنار آنها براه افتاد. کمی بعد پیرمردی آنها را دید و گفت: “مرد رئیس خانواده است. چطور زن می تواند در حالی که شوهرش پیاده راه می رود سوار خر شود؟ ”

زن با شنیدن این حرف فوراً از خر پیاده شد و جای خود را به شوهرش داد. لحظاتی بعد با پیرزنی مواجه شدند. پیر زن گفت: ” عجب مرد بی معرفتی، خودش سوار خر می شود و زنش پیاده راه می رود. ”

مرد با شنیدن این حرف به زنش گفت که او هم سوار خر شود.

بعد به مرد جوانی برخوردند. او گفت: ” خر بیچاره، چطور می توانی وزن این دو را تحمل کنی. چقدر به تو ظلم می کنند! ”

زن و شوهر با شنیدن این حرف از خر پیاده شدند و خر را به دوش گرفتند.
ظاهراً راه دیگری باقی نمانده بود.
وقتی به پل باریکی رسیدند، خر ترسید و شروع به جفتک زدن کرد. آنها تعادلشان را از دست دادند و به رودخانه سقوط کردند.

نتیجه:

تک تک مردم برداشت های مختلف دارند. گوشتی که یکنفر با لذت می خورد برای دیگری زهر است.
هیچوقت ممکن نیست که هم

Samira
Samira
{-77-}

یاس
یاس
با چنان حال بدی از خواب پاشدم
ساعت ۴ صبح
مسکنی خوردم
مجدد حوالی شش درد شروع شد
پیام دادم ریس که من نمیشه بیام حالم خوب نیست
جواب داد باید دیشب می گفتی الان باید بری اداره هرطور شده -هادی-


میگم شما جاییتون درد بگیره شب قبل بدنتنون
نوتیفی چیزی میده؟
میگه قرار فردا دهنت سرویس کنم
پس الان زنگ بزن مدخصی بگیر
یا چی :وت

چطور از قبل هماهنگ کنم قراره بمیرم :یاس

Tasnim
Tasnim
@Samanh
با این شیرینی چای هایی که پست میکنی
تو مسلمون نیستی سمانه
مسلمون نیستی{-190-}

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
یه ساحلی خریدم:سلام

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

@elham محتاجم
محتاج یک فنجان چای
که پهلویش تو باشی ….:انگشتی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

@i3ahar_sanjab می چسبد آن فنجان چای ، که پهلویش تو باشی :عشق

یاس
یاس
من حرم لازمم دلم تنگ است :گگگ
روزگارم ببین به هم خورده :ای خدا

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
یه دوستام هس مثلا میاد میگه چه خبر من براش تا ناهاری که خوردم رو میگفتم با جزئیات بعد من بهش میگم خب تو چه خبر میگه هیچی منم سلامتی درس اینا، خو زن اگه میخوای حرف نزنی منم که بلبل سخنگوی تو نیستم میای برات حرف بزنم یه طرفه که ، نه اخه فازت چیه خداوکیلی وقتی میخوای خیلی محتاط باشی هیچی از خودت نگی ، دیگه چه دوستی ای می مونه ... در احتیاط و محافظه کاری خودت غرق شو و سمت ِ ما نیا{-194-}

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو