(◍•ᴗ•◍)
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
دوتا گنجشک بودن؛ یکی داخل اتاق، یکی بیرون پشت شیشه، گنجشک کوچولو از پشت شیشه گفت : من همیشه باهات میمونم ...قول میدم! و گنجشک توی اتاق فقط نگاهش کرد ...!! گنجشک کوچولو گفت : من واقعاً "عاشقتم" !! اما گنجشک توی اتاق فقط نگاهش کرد ...!! امروز دیدم گنجشک کوچولو پشت شیشه اتاقم "یخ زده" اون هیچوقت نفهمید گنجشک توی اتاقم "چوبی" بود !
حکایت بعضی ماهاست ... خودمونو نابود میکنیم، واسه "آدمای چوبی" کسانیکه نه ما رو میبینن، نه صدامونو میشنون.
1. ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺑﻌﯿﺪ ﻧﯿﺴﺖ.
2. ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﺍﺯ ﺁﺩمها ﺑﺖ ﻧﺴﺎﺯﻡ.
3. ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺩﺕ میکنند، ﺣﺘﻤﺎً ﺍﺯ آنها ﺑﺮﺗﺮﻡ.
4. ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﺗﻼﻓﯽ ﮐﺮﺩﻥ، ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽﮐﺎﻫﺪ.
5. ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻥ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪگیست.
6. ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ وقتها ﻫﯿﭻ ﻭﺍﮊﻩﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣﺖ نمیکند.
7. ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﺑﻪ ﺑﻮﺩنها ﺩﯾﺮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩنها ﺯﻭﺩ.
8. ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻥ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽﺷﻮﯼ.
9. ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﺗﺎ ﺑﺎ ﮐﻔﺶ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﺮﻓﺘﻢ، ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﻢ.
aliaga
یارو باباش میمیره داشت گریه میکرد،تلفنش زنگ میخوره ،
جواب که میده یهو گریه هاش بیشتر میشن...
میگن کی بود جریان چیه!؟؟ 😟
میگه پشت سر هم داریم بد میاریم! خواهرم بود...اونم باباش مرده... 😐😐😐😂
مهاجر
من گرفتارهمین فصل خزانم
که رهایی نتوانم،
دردمن دردفراقی است که افتاده به جانم
تودرآن گوشه ی دنیا،
من در این سوی جهانم،
من گرفتار همین فصل خزانم؛
که رهایی نتوانم،
من در این گوشه ی دنیا شده ام بند واسیر
مدتی هست ندیدم که تورا یک دلِ سیر
من که خوکرده به آن اشک نهانم
من گرفتارهمین فصل خزانم؛
که جدایی نتوانم،
دردلم نورامیدی است
پس ازاین غم هجران برسدیاربهاری
بزداید زدلم گردوغباری
چشم درراه همان روز وزمانم
ولی افسوس گرفتارهمین فصل خزانم؛
که رهایی نتوانم،
که جدایی نتوانم،
مهاجر همدانی
محمّد
تجربه ام میگه آدم یا هم عاقبت کسانی میشه که خیلی دوسشون داره یا هم عاقبت کسانی که ازشون خیلی بدش میاد و الله اعلم
خدا عاقبت همه ما رو بخیر کنه
حرف محررماانه دارن نمیشهه که
بد جور قانع م کردی ، دگ جوابی نداشتم
خوووب خدااروو شکرر حله دیگههه