aliaga
جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد.
لطفی که از این پیش به ما داشت ندارد
رحمی که به این غمزدهاش بود نماندست.
لطفی که به این بی سرو پا داشت ندارد
آن پادشه حسن ندانم چه خطا دید
کان لطف که نسبت به گدا داشت ندارد
گر یار خبردار شود از غم عاشق
جوری که به این قوم روا داشت ندارد
وحشی اگر از دیده رود خون عجبی نیست
کان گوشهٔ چشمی که به ما داشت ندارد
?
یک نفر باید باشد که
بدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز را تعریف کنی
تمام حرف هایی که دارد آرام آرام درونت می گندد را به زبان بیاوری
از آن حرف هایی که شب ها موقع خواب به بی رحمانه ترین شکل ممکن به سرت هجوم می آورند
و رسالتشان این است که خواب را از تو بگیرند
حرف هایی که وسط قهقهه هم اگر یادشان بیوفتی لال می شوی!
یک نفر که وقتی تو دهن باز کردی نگوید آره می دانم، اصلا یک نفر باشد که هیچ چیز نداند
یک نفر باشد در این دنیا که نصیحت را بلد نباشد...
یک نفر که وقتی برایش تعریف میکنی که کارم دارد به جاهای باریک می کشد،
پوزخند نزند، به شوخی نگیرد
جدی بگیرد، خیلی هم جدی بگیرد،
آنقدر که یک سیلی جانانه مهمانت کند و با تمام قدرت اش بزند زیر گوشت
یک نفر که تجربه ی هیچ چیز را نداشته باشد،
مثل همه ی آنهایی که خود را علامه دهر می دانند نباشد!
وقتی که برایش تعریف میکنی دستپاچه شود، گوش بدهد،
برایت فتوای ابوموسی اشعری صادر نکند،
راه کار ندهد، فقط گوش کند ..
یک نفر که بداند این چیزهایی که تو تعریف میکنی جواب منطقی ندارد،
اصلا منطق در مقابل این حرف ها بیچاره است
خیلی از آدم ها میخواهند حرف بزنند صرفا
ali
جان به کف،
خنده به لَب،
شعله به دل،
شور به سر؛
جان فدا
در ره جانانهی عشقیم هنوز...
- مولانا
استامینوفن ۳۲۵
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چکار؟!🥰
g.h.o.l.a.m.a.l.i
گفتن تنهای سخت هست نمی توانی
ولی من تنها نیستم تو هستی می دانی؟!
هر جا برم همراه منی تو ای جانان جانی
همراه من آهنگ ها قشنگ می خوانی
آری تو همه جا با منی از من دور نیستی
همه جا با من هستی هنوز هم می مانی
هرکسی می آید، چند روزی بعد رفتنی
این تو هستی که در خیال من غلتانی
g.h.o.l.a.m.a.l.i
خیالت هست با من و هر شب سر می زند
از سر شب تا خود سحر با من حرف می زند
می دانستی خیالت از خودت با وفا ترست
می آید هر شب در این خانه را در می زند
از خیالت یاد بگیر رسم با وفای را جانا
که با من هست و در هوای من پر می زند ....
شعرش از خودم هس