سارا
تیکه کتاب
بستن چشمهايت چيزی را تغيير نمیدهد.!
هيچ چيز فقط به خاطر اينكه تو آنچه را دارد اتفاق میافتد نمیبينی ناپديد نمیشود.
در حقيقت بار ديگری كه چشمهايت را باز كنی اوضاع حتی خيلی بدتر خواهد بود.
دنيايی كه ما در آن زندگی میكنيم اين چنين است.
چشمهايت را كاملا باز نگه دار. فقط يك ترسو چشمهايش را میبندد.
بستن چشمهايت و گرفتن گوشهايت زمان را متوقف نمیكند.!
👤هاروكی موراكامی
📓کافکا در کرانه
?
🕊
زیباترین نوع عشق، عشقیه که:
دو نفر میخوان تیکههای شکسته شدشون رو بههم بچسبونن و تو این فرآیند میفهمن که چقد مال همَن.
Mehrab
صدای خنده های تو...
اوفتادن تیکه های یخ اند
در لیوان بهار نارنج
بخند....
می خواهم گلویی تازه
کنم....
donya 👩👧👦
روزی شیخ زن همسایه را بدید و او را خوشش آمد
بدو گفت: روزی در خلوت به خانه ما بیا تا ببینم تو شیرین تری یا زن خودم !!!
زن همسایه که زیرک بود اورا گفت:
برو از شوهرم بپرس که طعم هردو را چشیده...
و دهان شیخ سرویس شد
و لال مونی گرفت مرتیکه هیز
Mehrab
وقتی یه دختری...
خیلی منطقی ازت می پرسه؛
نظرت در مورد قیافه فلان دختر چیه؟
تو اصلا لازم نیست منطقی نظر بدی،
باید ببینی شرایط چی ایجاب میکنه، بعضی
اوقات بگو " اصلا درست ندیدمش عزیزم"
والله از من میشنوی برا خودت
دردسر نساز...😅😅😅
پریا
بابا داشت روزنامه می خوند،
بچه گفت:بابا بیا بازی!
بابا که حوصله بازی نداشت قسمتی از روزنامه رو که نقشه دنیا بود،
تیکه تیکه کرد و گفت:
فرض کن این پازله...!درستش کن!
چند دقیقه بعد بچه درستش کرد
بابا در کمال تعجب پرسید:
تو که نقشه دنیا رو بلد نیستی،چطور درستش کردی؟!
بچه گفت:آدمای پشت روزنامه رو درست کردم..
دنیا خودش درست شد!
آدمای دنیا که درست بشن
دنیا هم درست می شه...
WeT
اون یه تیکه که بهزاد ؛ بهارُ و ارغوانُ یه جا میبینه 😐😐😐😐
(◍•ᴗ•◍)
صبح تو تاکسی یکی لباس چارخونه قرمز پوشیده بود
پیاده که شد در رو محکم بست!
راننده سرشو آورد بیرون گفت:
مرتیکه رو میزی