یافتن پست: #تُ

Aseman
Aseman
حق‌داری‌هر‌جا‌نشستی‌از‌ما‌بد‌گفتی؛
از‌خودت‌‌میگفتی‌که‌کسی‌گوش‌نمی‌کرد..:)


g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
روزی روزگاری مردی اول صبح در بازاری پرسه می‌زد که ناگهان با عزرائیل چشم‌درچشم شد و دید که فرشتۀ مرگ خشمگین در او می‌نگرد.

مرد، ترسان و پریشان، به درگاه سلیمان نبی پناه بُرد و به سلیمان التماس کرد که به باد فرمان دهد که او را با خود به هندوستان ببرد تا دست عزرائیل به او نرسد.

سلیمان به باد فرمان داد که چنین کند. باد هم به‌فرمان سلیمان مَرد را برداشت و با خود به هندوستان برد.

روز بعد سلیمان به عزرائیل گفت: «مردی دیروز به من گفت که در بازار با خشم به او نگاه کرده‌ای، جریان چه بود؟»

عزرائیل جواب داد: «راستش با خشم نگاه نکردم، با تعجب نگاه کردم و تعجبم از این بود که خدا به من فرمان داده بود امروز جان این مرد را در هندوستان بگیرم و من وقتی این مرد را اینجا و فرسنگ‌ها دور از هندوستان دیدم تعجب کردم که چطور ممکن است جان مردی را که الان اینجاست، امروز در هندوستان بگیرم، چون او هرقدر هم تُند برود نمی‌تواند امروز به هندوستان برسد؟!»

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی

در تنگنای حوصله
تن به سکوت سپرده ام..
کنار پرچین دلتنگی
پُر شده ام
از سرابِ با ..
میان
از
چه ناباورانه
‌بِسانِ جاده ای بی انتها
می روم.. !
می روم به شهر نگاهت
به پلاک احساس
همان محلۀ زیبای قلبت!
بگذار
به یُمن‌ بودنت
چشمۀ
بر رگه های تُرد
جاری شود و
سرشار از
حس ناب عاشقی
غرق در ترنم تو شوم!
ای بودنی ترین بودنِ دنیا
سهم چشمانِ منتظرم باش.

✍️#فریبا_قربان_کریمی

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
‏طلبتَ بيتاً، ففتحتُ لكَ الذراعين...

خانه‌ای خواستی؛
به رویت آغوش گشودم...



مهاجر
مهاجر
(( قاتلة روحی))
هی قاتلة روحی
فکیف ترید منی ان اتکلم معها
هی التی قتلت روحی و دفنت جوانحی تحت الارض
هی التی هدَّمَت ارکانی
هی التی قتلتنی بکلمة واحدة
عندما قالتنی لااحبک
یالیتنی کنت اموت فی ساحات الحرب و کان یبقی روحی حیا
هی قاتلة روحی
فکیف ترید منی ان انساها
هل یمکن الانسان ان ینسی قاتلته
و هل یمکن الانسان ان یغض عینیه فی هذه المسئلةو یغفر قاتلته
نعم یمکن
یمکن الانسان ان یغفر قاتلته
ولکننی لن اغفرها
لانها قتلت روحی
لوکانت تقتل جسمی و لم تقتل روحی
هی قتلت روحی و ذهبت و بعد موتی لم ترسلنی فاتحة او سلاما
بعد ذلک الیوم
صرتُ انسانا دون ما کنتُ من قبل


aliaga
aliaga
وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (۲۲-نور)


ببخشید و چشم بپوشید، آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

هادی
هادی
خدا خودش گفته که وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ [البقرة:117]

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
مدّعی خواست که از بیخ کَنَد ریشه ی ما
غافل از آن که خدا هست در اندیشه ی ما
{-11-}

ali
ali
تو بغلت صدایِ نفَساش تُند نشده که بفَهمی زندگی یعنی چی

...
...
ما آدم ها خوب بلدیم بعد از شنیدن داستان زندگی دیگران در دلمان بگوییم اگر من بودم هرگز این کار را نمی‌کردم. اما بی برو برگرد روزی خواهد رسید که آن هرگزِ با اطمینان ما را وسط همان داستان پرت می‌کند و مشغولِ همان عملِ نکوهش شده. کاش می‌دانستیم قصه‌های زندگی تکراری‌اند، فقط جای شخصیت‌ها عوض می‌شوند، همدیگر را "قضاوت" نکنیم.

•پریسا زابلی‌پور•

‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌

ali
ali
‌ ‌ ‌
“ تُـــو” مُسڪنِ‌روزایِ‌خستگیمی، ׁ
‌‌ ‌ ‌

ali
ali
انّی وُلدْتُ لکی أحبَّڪْ
متولد شدم تا دوستت داشته باشم…



ali
ali
در وصــــفِ "تُـــــــو" ....
كــه می نـویـســـــم ....

قـافـــــــیـه هـــا ....
مســـتِ چـشـــمانــت ....
مـی شـــونـــــد ....

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو تمام احساسات من را روی کاغذ تصور می کنید؟

لا تَحسَبي أني أُحبُّكِ مثلما

تتصوَّرينَ مَشاعري فوقَ الورقْ

أنا شاعرٌ في كلِّ شيءٍ إنما

عندَ الكتابةِ عن هوانا ..

أحتَرِقْ

لا تَحسَبي أن الكتابةَ عن هوانا عَبَّرَتْ

هي ليسَ إلا بعضَ دُخَّانٍ قَلقْ

إن المشاعرَ لا تُقاسُ بنظرةٍ أو لمسةٍ

أو ما بهِ يومًا لسانٌ قد نَطَقْ

فرقٌ كبيرٌ بينَ ما نُخفي ونُعلِنُ

في العواطفِ ، والعواصفِ ، والأرَقْ

حتى السكوتُ حبيبتي

لغَةٌ تُعبِّرُ في الهوى

فإذا سَكتْنا ..

فاعلمي أنَّا على وَشْكِ الغرقْ

أنا كلُّ ما سطَّرتُهُ مِن فِتنَةٍ

هو ليسَ إلا ذَرَّةً

مِن وَحيِ كَونٍ في جَوانحِنا خُلِقْ


محمّد
محمّد
لطفا به محض دیدن این پست به امام زمان سلام بدید

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو