یافتن پست: #تردید

حلما
حلما
هر تصمیمی می‌گیری، بگیر
ولی یا با تمام وجود پاش بمون
یا کاملا بیخیالش شو
تردید، آدمو نابود می‌کنه ...

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
هر تصمیمی می‌گیری، بگیر
ولی یا با تمام وجود پاش بمون
یا کاملا بیخیالش شو
تردید، آدمو نابود می‌کنه ...:]

سکوت شب
سکوت شب
گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت

از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت

اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت

دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت

شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت

گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت

ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت

ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت

سکوت شب
سکوت شب
از کفر من تا دین تو ، راهی به جز تردید نیست !

دلخوش به فانوسم مکن ، اینجا مگر خورشید نیست ؟...



با حس ویرانی بیا ... تا بشکند دیوار من

چیزی نگفتن بهتر است ، تکرار طوطی وار من



بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود

حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود



با عشق آنسوی خطر ، جایی برای ترس نیست

در انتهای موعظه ... دیگر مجال درس نیست



کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود

چیزی شبیه معجزه ... با عشق ممکن می شود

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
در من زنی‌ می‌رقصد
من به تبلورِ لحظه می‌‌اندیشم
به سماجتِ دخترانِ معصوم به افسونِ عشق
به کشاکشِ پر تردیدِ خاطراتِ خوب از روز‌های دور
من به رویشِ خوش یمنِ دستهایت بر اضطرابِ بی‌ پایانِ گیسوانِ سیاهم به آب و آینه
به آرامشِ سایه ها
به آفتاب
من به تو می‌‌اندیشم
به تو می‌‌اندیشم و در من, یک شرقی‌ عصیانی
بی‌ هیچ مجالی ...
بر ویرانه‌های خاموشِ روحِ رنجیده ام، پای میکوبد
و دیوانه وار می‌رقصد..

آه ‌ای باورِ مطلقِ روزگارم !!!
پاییز در راه است ... بیا



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
در حادثه کربلا،با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.

اول: حسین (ع).
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر می‌‌ایستد.
خودش و فرزندانش کشته می‌شوند.
هزینه انتخابش را می‌‌دهد.
و به چیزی که نمی‌خواهد،
تن‌ نمی‌‌دهد.
از آب می‌گذرد، از آبرو نه!‌

دوم: یزید
همه را تسلیم می‌خواهد.
مخالف را تحمل نمی‌‌کند.
سرِ حرفش می‌‌ایستد.
نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.
بی‌ آبرویی را به جان میخرد،
تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد!

سوم: عمرِ سعد.
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را می‌خواهد هم خرما،
هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت.
هم می‌خواهد حسین (ع)را راضی‌ کند،هم یزید را.
هم اماراتِ ری را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را.
نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوش نامی!
هم آب می‌خواهد هم آبرو.

دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است،
که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد.
نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوش نامی!

ما آدمهایِ معمولی‌ راستش،
نه،
جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه،
قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!

من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...


زهرا
زهرا
یافتم:/

حلما
حلما
دل بستم به سختی به دلت
رسیدم از خودم به امن ساحلت
بی تردید من عاشقت شدم
شریک لحظه ها و دقایقت شدم
ترسیدی از اینکه بد بشم
چی دیدی از دلم که از تو رد بشم
من بی تو یه مرگ مزمنم
یه آرزوی پوچ که غیر ممکنم
احساس منو عوض نکن
بمون و خونه رو برام قفس نکن
کابوس نبودنت غمه خیال رفتنت برام جهنمه
میمیرم برای تو هنوز به پای من نشین به پای من نسوز
تردیدت غرورمو شکست
به دست غم سپرد به هرچی بود و هست

دلگیرم از این هجوم درد که تو خیال تو
غم آشیونه کرد
آشوبم من از نبود تو
به من نمیرسه تب وجود تو

[لینک]

ωـهآ פֿـانـפּـܢܢ
ωـهآ פֿـانـפּـܢܢ

اولین پیست بعد از یک سال و 17 روز: )
این شعر رو زیاد می پسندم

از کفر من تا دین تو راهی به جز نیست
دلخوش به فانوسم نکن اینجا مگر نیست

با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من

ایمان ما از جنس می شود
حتی ، می شود

با ، آن سوی خطر جایی برای نیست
در انتهای موعظه دیگر مجال نیست

[ ،
]

عمادالدین مهرانی
عمادالدین مهرانی
صداقت نعمتی بسیار ارزشمند است، انتظارش را از مردم بی ارزش نداشته باش.جملات زیبا

شرکت هوشمندسازان
شرکت هوشمندسازان
به ادم ها مثل یه قاب عکس قاب شده نگاه نکن
ادم ها
مثل یه پازل اند
پازلی هزار تکه
که برای کامل کردنش مجبور میشی
هر تکه را با یک دنیا ترس و تردید
چندین بار جابه جا کنی
و گاهی در کمال سر در گمی
از حل ان انصراف دهی [ لینک]




حلما
حلما
عجب دنیایی شده!!
دیگه آدم نمیدونه چی رو باور کنه،چی رو نه!!
کی داره راست میگه،کی نه!!
تشخیص واقعیت از دروغ خیلی سخت شده!!
خیلیا دارن نقش سراب رو بازی می کنن!!
آدم باورشون می کنه،ولی نزدیک که میشه،می بینه چه فریبی خورده!!
بعضی اتفاقا دور و برم می افته،که باعث میشه اعتمادمو به چشمام هم از دست بدم!!
منی که در حالت عادیشم سخت به کسی اعتماد می کردم،احتمالا باید از این به بعد به همه با شک و تردید نگاه کنم!!
شخصیت بعضی از آدما چه پیچیده س!!انگار تا ابدم نمیشه کشف شون کرد!!

امیر عبادی
امیر عبادی
توتِ تابستانِ تو، طعمِ گَسِ پاییزِ من...
کی به پایان می رسد نازِ تو و پرهیزِ من؟

گوشه ای از اصفهان، زاینده رودِ گریه ام
نیست شورِ شمس، در حیرانیِ تبریز من

مثلِ کفشی تنگ، یا پیراهنی کوچک شده
بی تو این دل، این دلِ از جست و جو لبریزِ من

ای لبانت لانه ی مرغانِ تردید و سکوت !
چیست جز این واژه هایِ ساده، دستاویز من؟

رسمِ عشقِ روزگار این است، باید بگذری
زیرِ چترِ دیگری، در بارشِ یکریزِ من ...

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
چه قدر به استخاره اعتقاد دارید؟تو هر امری.{-30-}

مصطفی سیستانی
مصطفی سیستانی
داوندا؛برای شانه های خسته.. "قدری عشق"...
برای گام های مانده در تردید.. "قدری عزم"...
برای زخم ها.. "مرهم" و برای اخم ها.. "لبخند" عطا بفرما..

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو