یافتن پست: #برگرد
❤
در حال مسافرت بودیم که پلیس راهنمائی و رانندگی جلوی ما را گرفت و گفت :
از کجا میائید و به کجا میروید؟؟
گفتیم از کنعان میائیم و به مصر میرویم😜😜
به همکارش گفت این شتران را به کنعان برگردان و قبض ۵۰۰ هزار تومان را در توشه آنها قرار بده😅😅
از کجا میائید و به کجا میروید؟؟
گفتیم از کنعان میائیم و به مصر میرویم😜😜
به همکارش گفت این شتران را به کنعان برگردان و قبض ۵۰۰ هزار تومان را در توشه آنها قرار بده😅😅
(◍•ᴗ•◍)
💢 #هر_شب_یک_حکایت
روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگار خلاقی از کنار او می‌گذشت، نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن‌روز، روزنامه‌نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدم‌های او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟روزنامه‌نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می‌شد: امروز بهار است، ولی من نمی‌توانم آنرا ببینم.
روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگار خلاقی از کنار او می‌گذشت، نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن‌روز، روزنامه‌نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدم‌های او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟روزنامه‌نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می‌شد: امروز بهار است، ولی من نمی‌توانم آنرا ببینم.
سید ایلیا
من معتقدم که
ناراحت کردن یه آدم
مثل پرت کردن یه تیر به آسمونه
که نمیدونی کجای زندگیت
قراره برگرده پایین و یقه خودتو بگیره...
ناراحت کردن یه آدم
مثل پرت کردن یه تیر به آسمونه
که نمیدونی کجای زندگیت
قراره برگرده پایین و یقه خودتو بگیره...
یاس
اداره یه پول رسیده بین صد و اندی کارمند قرار قرعه کشی شه بدن ۸ نفر اونم ده تومن
منم اسم نوشتم و همکار خوش شانس دیگه
طبق براوردها سابق
فردا خبر میاد پول دزدیده شده
ببین کی گفتم
منم اسم نوشتم و همکار خوش شانس دیگه
طبق براوردها سابق
فردا خبر میاد پول دزدیده شده
ببین کی گفتم
خانوم اِچ
یمدتی نمیام اینجا خوبی بدی دیدید حلالم کنید
برای سلامت روانم دعا کنید
ممنون 🌿♥️
خدا نگهدارتون🌻
برای سلامت روانم دعا کنید
ممنون 🌿♥️
خدا نگهدارتون🌻
FOTROS
حسین جاט
بـہ همـہ گـ؋ـتم اربعین حرم‌هستم
جاט ماבرت آبرویم را بخر
#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#منم_غلام_علی
بـہ همـہ گـ؋ـتم اربعین حرم‌هستم
جاט ماבرت آبرویم را بخر
#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#منم_غلام_علی
Elham 👩👧👦
گفته بودی که چرا؛
محو تماشای منی؟!
آن چنان مات،
که یک دم مژه برهم نزنی!!
مژه برهم نزنم؛
تا که ز دستم نرو!!
ناز چشم تو،
به قدر مژه برهم زدنی.
قبلنا چقد دوس داشتم این چن تا بیتو
محو تماشای منی؟!
آن چنان مات،
که یک دم مژه برهم نزنی!!
مژه برهم نزنم؛
تا که ز دستم نرو!!
ناز چشم تو،
به قدر مژه برهم زدنی.
قبلنا چقد دوس داشتم این چن تا بیتو
بهار نارنج
لطفا دیگه به من نگید معلم ، مفت خور
نه معلمم نه مفت خور
از ۷ صب میرم تا ۱ بکوب سرپام و یا پشت سیستم
پولم حلاله مفت خوریم نمیکنم
هر چیزی حدی داره دیگه
هی هیچی نمیگم
اگه از بودن من ناراحتید از ریشه بلاکم کنید
نه معلمم نه مفت خور
از ۷ صب میرم تا ۱ بکوب سرپام و یا پشت سیستم
پولم حلاله مفت خوریم نمیکنم
هر چیزی حدی داره دیگه
هی هیچی نمیگم
اگه از بودن من ناراحتید از ریشه بلاکم کنید
نه باووووووووبیا دعامون کن
دعا نداریم
بیا و فحششون بده
چشم😂😂