Ahmad
♡
چه میبینی جز حریر باد و تحریر مغاک
شیبِ نگاه و پرزِ آغوش
محراب به بوسه ببند و انگشت به عمل
قدرِ واقعیتی که نخواهی فهمید بوسه بخواه
رنگدانههای روی پوست و بازیهای زیر پوست
و خلاقیتِ تو در قسم و قسمت
استدلالهایی به فرمِ قلب
حواسِ پخششدهای از صدا فاصله میگیرد
و مجنونی که روی کشالهها خود را به خوابزده
نفیرِ نامفهوم سر میدهد
شقیقه بر لبِ تو
افتان و خیزان
و تمایلی که روبندهای شلوغی دارد
چکید نفس از طلوع و دعا
چه تواضعی از تبات
میریزد به من!
"م ب آهو"
رها
چن تا پست چالشی بزارید، حوصله مون پوکید :/مخ خودمم قد نمیده :/
fatme
بعضی اهنگا هیچوقت قدیمی نمیشن
هرچی ام پلی کنی تکراری نمیشن
بازم واسم نا اشنا هست. من فقط همین یه بار را با ایشون صحبت کردم.
من کوکب را گفتم . تو که کوکب نیستی ؟
من مجازی اسم طرف بدونم ، آشنا حساب میشه
حتی ارث هم بهم میرسه
نه ، پس معذرت
چون دوبار تکرار کردین ، فکر کردم به من مربوط میشه
واسه من نه. چون اسمی بخاطر نمی سپارم