یافتن پست: #امان

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
حدود یک ساعته ک یه هسته خرما تو دهنمه ، من اینجوری وابسته میشم ، شما چطور..

محمّد
محمّد
@mohajer
این چه عکسیه انگار رکابی پوشیدی

?
?
ماکادمیا خوشمزس پیشنهاد میدم امتحان کنید
مخصوصا شکوندنش با اون فلزش خیلی حال میده😂

خانوم میم
خانوم میم
اینقد آرزو می کردید فروردین تموم شه تو اردیبهشت براتون چیز گرانباهایی گذاشته بودن؟😒🔪

محمّد
محمّد
از ساعت ۸ صبح رفتم تو صف داروخونه های متفاوت برای گرفتن دارو
هر کدوم یک ساعت و نیم تو صف بودیم وقتی نوبتمون میشد میگفت یه قلمو نداریم
میگم خب اونا که داری بده برم اون یه قلمو جی دیکه بگیرم میگفتن نمیشه نسخه میسوزه
از برکات نسخه الکترونیک
خیلی راحته که برنامه اش رو طوری بنویسن بشه اقلامی رو که خریدی فقط خط بزنن و بشه بقیه اش رو جای دیکه گرفت
نمی دونم چرا این کارو نمی کنن
آخرین داروخونه ای که داروهای شیمی درمانی رو داشت تونستم همه رو با هم گیر بیارم
از دفعه بعدی به دکتر میگم برای هر قلم دارو یه نسخه ثبت کنه که نهایتا دو تا داروخونه برم
با این نوناشون

جآنم❤
جآنم❤
تو سرگرمِ رقص بودى ،
من سرم گرمِ تو
تنت كمانچه ىِ غم بود.
در دستانِ من
سينه‌ات خيسِ اشك
تو دل بُرده بودى
من را اما جا گذاشته بودى
جايى ميانِ يك بغض...
صداىِ كمانچه ميانه‌ىِ رقص تو
و دست‌هاى من
به عمقِ زلالِ رودخانه‌اى مى‌ماند
كه مى‌شود سرخ سنگ هاىِ صيقلى‌اش را شمرد
و
زلال شد...
كاش اين بغض امان‌ام دهد
به آرامش
به يك نفس عميق
به يك فرياد
به يك دوستت دارم با صداى بلند.
من سرم گرمِ تو بود
مست ِ شنا بر حرير دامنت
غرق شده
در آبى رودخانه‌ىِ صدات
حالا
تنها سرخ سنگِ صيقلى‌ام بر كناره‌ىِ رود
با دست هات بردار مرا
كه بَر دارم
و پرتاب ام كن تا دورها و دورها...
تا جايى كه يادمان نيايد
يك روز چشم هامان بى قرار شد
و
يك صبح قرار گذاشتيم
و
براىِ يك عُمر در ميانه هاىِ آغوش و باد
عاشق شديم
تو نوشتى دست‌هايم را بگير
اصلا براىِ تو
و من براىِ هميشه سرم گرم تو شد.

خانوم اِچ
خانوم اِچ
پاشیدددد آژیر خطر تو اصفهان زدن پاشیددددد من میترسم همه خانوادم اصفهانن😭😭😭😭

Hana
Hana
تاحالا قرصی مصرف کردید ک موهاتونو پرپشت کنه؟

مهاجر
مهاجر
خنده‌ی خشکی به لب دارم ولی بارانی‌ام
ظاهری آرام دارد باطن طوفانی‌ام

مثل شمشیر از هراسم دست‌وپا گم می‌کنند
خود ولی در دست‌های دیگران زندانی‌ام

بس که دنبال تو گشتم شهره عالم شدم
سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانی‌ام

می‌زند لبخند بر چشمان اشک‌آلود شمع
هرکه باشد باخبر از گریه‌ی پنهانی‌ام

هیچ دانایی فریب چشم‌هایت را نخورد
عاقبت کاری به دستم می‌دهد نادانی‌ام



بهار نارنج
بهار نارنج
ی مشت خوشگل دور هم جمع شدیم ، ساینارو تشکیل دادیم {-137-}
رو آقایون نظری ندارم:خیخ

마흐디에
마흐디에
با این تفاسیر
من اینجا از همه کوچیکترم؟🤔

mahinpirouz
mahinpirouz
بهترین قالیشویی های قزوین از نظر مردم [ لینک]




هادی
هادی
متاسفانه باید خدمتتون عرض کنم که تنظیمات حریم خصوصی به قسمت تنظیمات سیستم [لینک] اضافه شد! زین پس میتونید پروفایلتون رو فقط برای فالوراتون نمایش بدین! (موقته ها پررو نشین برش خواهم داشت 😒 )

تنظیمات -> تنظیمات سیستم

🔴 هنوز هم پست هاتون با لینک مستقیم نشون داده خواهند شد حتی وقتی پروفایل خصوصی هست!
✅ پروفایل های خصوصی بیرون از ساینا قابل مشاهده نخواهد بود!
✅ داخل ساینا فقط کسایی که شمارو دنبال کردن میتونن پروفایل شمارو ببین که البته هنوزم برای دنبال کردن یه نفر اجازه ای لازم نیست ولی پیام دنبال کردن رو بهتون نشون میده!
✅ دقت کنید که پست هایی که میخواین به هیچ وجه دیده نشه باید توی گروه های خصوصی ارسال شده باشه پس پروفایل خصوصی به معنای خصوصی بودن کل ارسالی ها نیست فقط پروفایل شما از دسترسی عموم خارج خواهد شد.

⚠ این امکان هنوز تست نشده ممکنه ایراد داشته باشه لطفا پس از تست نتیجه رو به من اطلاع بدین.

donya
donya 👩‍👧‍👦
حالا اگه این خونه ی ما بود کل فامیل سه ماه مهمونمون بودن و منم داشتم کتلت درست میکردم توی آشپزخونه😐😂

Tasnim
Tasnim
ظهر نیم ساعت خوابیدم
شماره های گوشی رو زدن روو تکرارش و خیلی جاها زنگ زدن
لباسهای کمدشون رو ریختن بیرون و پرو کردن
هنوزم از دستشون اعصابم خورده ولی چیزی برای گفتن ندارم

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو