یافتن پست: #آید

رها
رها
بابام آدمیه ک تقریبا کل نوجوونی و جوونی و میانسالیش رو توی کوه و کمر میگشته و تنها تفریحش هم همین بود... وقتی خیلی بچه بودم با دوستاش می‌رفته کوه و کلی بلوط میچید و می‌آورد خونه میذاشت یجای نمدار تا از نوک میوه ی بلوط جوونه در بیاد بعد همه رو میریخت توی یه کوله پشتی و با دوستاش میرفت کوه... اون موقع ها خیلی متوجه نمیشدم چیکار میکنه... چن سال گذشت.. وقتی بابام ب سن بازنشستگی رسید و با هم رفته بودیم یه زیارتگاه ک توی کوه بود.. با لبخند ب یه تیکه از جنگل زل زده بود و میگف :"دارهای" (منظورش درخت بود) این پهنا رو من کاشتم... "دارهای" اون پهنا رو مرحوم جهان کاشته...
تازه فهمیدم اون موقع داشتن جنگل رو احیا میکردن ک خدایی چقد هم خوب این کارو کرده بودن...
"چقد خوبه همه مون در حد توانمون، حداقل سالی یه دونه درخت بکاریم تا وقتی پا ب سن گذاشتم حداقل یه ذوقی داشته باشیم"

رها
رها
باز گردد عاقبت این در؟! بلی🌱/


رو نماید یار سیمین بر؟! بلی🌱❤️

ساقی ما یاد این مستان کند؟! /

بار دیگر با می و ساغر؟! بلی🌱/

نوبهار حسن آید سوی باغ؟! /

بشکفد آن شاخه‌های تر؟! بلی🌱👌/



_جواب همه **بلی**است ❤️🌱

زاهِر..
زاهِر..
چرا میآید ساینا؟

aliaga
aliaga
گفتم غزلی در خور نامت بنویسم
اندازه ی وسعم ز مقامت بنویسم

ای محشر امروز چه تشبیه بیارم
از قد تو فردای قیامت بنویسم

من قطره ام از عهده ی من بر نمی آید
از حضرت دریای کرامت بنویسم

لطف تو مرا پشت در خانه ات آورد
تا اینکه علیکم به سلامت بنویسم

شان تو نگنجید و از این قاب در آمد
دیدم که غزل مثنوی از آب در آمد

من ایل و تبارم سر این سفره نشستند
جمع کس و کارم سر این سفره نشستند

در باغ نگاه تو من کال رسیدم
پر سوخته بودم به پر و بال رسیدم

هم رنگ نگاه تو شده دامن دریا
آئینه زده ریسه به پیراهن دریا

اول نوه ی دختری خلق عظیمی
تو جلوه ی پیغمبری خلق عظیمی

مدیون تو هستند همه مردم عالم
نان عمل توست سر سفره ی آدم

مضمون سخاوت ز تو الهام گرفته
از صندوق قرض الحسنت وام گرفته

حرف کرَم تو همه جا ورد زبان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است

fatme
fatme
آنسوی شوق و شادی و شور و نشاط ما
اندوه و رنج و غصه و ماتم زیاد بود...



(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

روزی یک زندانی از زندان فرار می‌کند. به ایستگاه راه‌آهن می‌رود و سوار یک واگن باری می‌شود. درِ واگن به‌صورت خودکار بسته می‌شود و قطار راه می‌افتد. زندانی وقتی متوجه می‌شود که سوار فریزر قطار شده، روی تکه کاغذی می‌نویسد:

«این مجازات رفتارهای بد من است که باید منجمد شوم.» هنگامی که قطار به ایستگاه می‌رسد، مأمورین با جسد او روبه‌رو می‌شوند. در حالی که فریزر قطار خاموش بوده است.

منتظر هرچه باشید، همان برایتان پیش می‌‌آید.اگر منتظر شادی باشید، شادی پیش می‌‌آید و اگر منتظر غم باشید، غم پیش می‌‌آید.

هرگز پول را برای بیماری و مشکلات پس‌انداز نکنید، چون رخ می‌‌دهد. پول را برای عروسی، خرید خانه، اتومبیل، مسافرت و اتفاقات خوب پس‌انداز کنید.

?
?
هرکسی را همدم غم ها و تنهایی مدان سایه همراه تو می آید

ولی همراه نیست


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

سارقی بزی دزدیده بود.
کسی او را نصیحت می کرد و او را از عواقب دزدی برحذر می داشت که: «در روز قیامت باید حساب و کتاب پس بدهی. در آن روز بز حاضر می شود و به زبان می آید و علیه تو شهادت می دهد.»

دزد گفت: «من هم فوری همان جا شاخ بز را می گیرم و تحویل صاحبش می دهم؛
دزد حاضر بز حاضر!»


از آن به بعد اگر کسی برای کار اشتباهی که مرتکب می شود، دلیل تراشی کند و اصرار بر انجام آن داشته باشد این مثل حکایت حال او می شود.

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

گدایی ٣٠ سال کنار جاده ای می‌نشست.
یک روز غریبه ای از کنار او گذر کرد.
گدا طبق عادت کاسه خود را به سمت غریبه گرفت و گفت:‌ بده در راه خدا
غریبه گفت: چیزی ندارم به تو بدهم؟
آنگاه از گدا پرسید: آن چیست که رویش نشسته ای؟؟ گدا پاسخ داد: هـیچی، یک صندوق قدیمی ست. تا زمانی که یادم می آید، روی همین صندوق نشسته ام.
غریبه پرسید: آیا تاکنون داخل صندوق رادیده ای؟
گدا جواب داد: نه!
برای چه داخلش را ببینم؟؟ دراین صندوق هیچ چیزی وجود ندارد.
غریبه اصرار کرد چه عیبی دارد؟
نگاهی به داخل صندوق بینداز.
گدا کنجکاو شد و سعی کرد در صندوق را باز کند.
ناگهان در صندوق باز شد و گدا باحیرت و ناباوری و شادمانی مشاهده کرد که صندوقش پر از جواهر است.

👈 من همان غریبه ام که چیزی ندارم به تو بدهم اما می گویم نگاهی به درون بیانداز.
نه درون صندوقی، بلکه درون چیزی که به تو نزدیکتر است {درون خویش}
صدایت را می شنوم که می گویی: اما من گدا نیستم.

⭕⭕⭕گدایند همه ی کسانی که ثروت حقیقی خویش را پیدا نکرده اند.⭕⭕⭕

یاس
یاس
بوی پیرهن خونین کسی می آید :گگگ

پلاک313
پلاک313
در زندگی همیشه غمگین بودن از شاد بودن آسان تر است
ولی من اصلا از آدم هایی خوشم نمی آید که آسان ترین راه را انتخاب میکنند

aliaga
aliaga
وقتی کسی

چه مقصر باشد، چه بی‌تقصیر،

از شما عذرخواهی می‌کند،

به خودتان مغرور نشوید!

وقتی کسی پا پیش می‌گذارد و به سمتتان می‌آید،

آن را دلیلی بر بهتر بودنِ خودتان ندانید!

شاید او فقط “شهامتی” در قلبش دارد که شما ندارید …

شاید او می‌‌داند که “غرور” ،

بعضی وقتها بزرگ‌ترین موقعیت ‌های خوشبختی را از آدم می‌گیرد،

اما شما هنوز ندانید!

aliaga
aliaga
یا سُرورَالعارفین
عده ای به دنبال شهادت می گردند
وشهادت به دنبال عده ای دیگر؛
هنرآن است که شهید زندگی کنیم
حادثه خودش باپای خودش می آید
شهید_قاسم_(مهدی)_غریب
🌹🌹🌹🌹💞💞💞🌹🌹

fatme
fatme
هر کسی را همدمِ غمها و تنهایی مدان!
سایه هم راه تو می آید ولی همراه نیست

رها
رها
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست/

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی/

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست/

رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی/

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست/

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی/



❤️
باید یه عالم دیگه ای درون خودت بسازی تا بتونی یه آدم ازش پدید بیاری که توی این عالم خاکی قابل ساختن نیست...
🌱

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو