عمه خانم
تو بدون من ، مرا کم داری
من ولی بی تو ،
جهانم خالیست ...🖤
رها
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون..
❤️وقتی مولانا خودشو سودا زده میخونه و از عشقش ب شمس میگه....، بنظر یه حالت عرفانی و از خود بی خودی هستش ک ب سودا زدگی نسبتش میده.. ❤️
پریا
من فکر می کنم
الکساندر هم عاشق بود که تلفن را آفرید
وگرنه
به عقل هیچ آدم عاقلی نمی رسید
که می توان حضور گرم کسی را
از سیمهای سرد عبور داد...
WeT
خب سون بند اون آهنگشو خیلی خوب خونده 😒😒😒
خاطرات تورو چه خوب چه بد هک میکنم ،،، 😒😒😒
WeT
بارون داره هدر میره 😐😐😐😐😐
اهوم😁