یافتن پست: #د

حضرت@دوست
حضرت@دوست
إذا كنت حبيبي، ساعدني
لتعلم كيف أحبك



استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
همگی بخوابین که منم الکی رفرش نکنم و بخوابم دیگه.

پدر محمدهادی و ریحانه
پدر محمدهادی و ریحانه
می گن ۳۵ سالگی پایان جوانی و اول میانسالیه...
خداحافظ جوانی!

fatme
fatme
سرماخوردم

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
یه صلوات بفرستید نفری برای این موردِ مدّ نظر من 🚶🏻‍♀️

نرگس
نرگس


به خدا گفتم!
چرا مرا از خاک آفریدی؟
چرا از آتش نيستم !؟
تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند،
او را بسوزانم...
خدا گفت: تو را از خاک آفريدم
تا بسازي ! . . .
نه بسوزاني !

تو را از خاک، از عنصري برتر ساختم . . .
تا با آب گـِل شوي و زندگي ببخشي . . .
از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند ! . . .
بازهم زندگي کني و پخته تر شوي . . .
باخاک ساختمت تا همراه باد برقصي . . .
تا اگر هزار بار تو را بازی دادند، تو برخيزي ! . . .
سر برآوري ! . . .
در قلبت دانهٔ عشق بکاري ! . . .
و رشد دهي و از ميوهٔ شيرينش زندگی را دگرگون سازی ! . . .
پس به خاکی بودنت ببال

مهاجر
مهاجر
بی توای جان دلم عمر تباهی دارم
من به جز عشق توجانا چه گناهی دارم

تومپندار که من غیرتو دلبر گیرم
من به این وعده ام از عشق گواهی دارم

کاش میشد که شودبازنشانت بدهم
دردلم شعله ای از آتش و آهی دارم

من که درحسرت یک صحبت تو میسوزم
از تومن یک سخن گاه به گاهی دارم

دوستت دارم و از گفته ی خود دلشادم
یک توقع ز تو من گوشه نگاهی دارم

ترسم این است بمیرم به وصالت نرسم
من که از روز ازل بخت سیاهی دارم
مهاجرهمدانی
یادش بخیر سال ۱۴۰۰ اینو گفته بودم هعععی🫠

Tasnim
Tasnim
خداروشکر هم به خاطر دوستان خوب مجازی، هم به خاطر انسانهای شریف مجازی اطرافم {-21-}

جانم❤
جانم❤
زخم‌هایت را نشانم بده
‏تا بدانم چگونه باید دوستت بدارم,
‏تا یاد بگیرم چگونه نوازشت کنم...

حسام
حسام
اونقدی دیگه پیر شدم که بعضی وقتا پیامک بهم می دن اسمشون هم میافته ولی به خاطر نمی یارم{-43-}

جانم❤
جانم❤
حالمون خوب میشه یه روز
ولی شاید اون روز من نبودم
اگه تو بودی به جای من بلند بخند...

مهاجر
مهاجر
محبت تو اگر با من دروغی از سر ناچاری‌ست
دل از محبت من بردار، خیانت تو وفاداری‌ست

فدای سرخی لب‌هایت هرآنچه خون جگر خوردم
دلِ شکسته‌ی عاشق را چه احتیاج به دلداری‌ست

کسی حقیقت‌مستی را نشان نداد به ما، افسوس!
شراب‌خوردن ما بی‌هم فقط فرار ز هُشیاری‌ست

ز دل‌بریدن و دل‌بستن به یک طرف متمایل شو
که آنچه من ز تو می‌بینم نه‌اشتیاق نه‌بیزاری‌ست

چو کوه دید غرض دریاست؛ به رود اجازه رفتن داد
ز دوست دست‌کشیدن گاه غرور نیست، فداکاری‌ست



Saye
Saye
نهنگی دید مرگش را ولی دل را به ساحل زد...

من از پایان خود آگاهم اما دوستت دارم....

خانوم اِچ
خانوم اِچ
یکی به من یاد بده چجوری پیجمو خصوصی کنم

هادی
هادی
تاحالا شده گوشیتون زنگ بخوره از یه شماره غریبه اول شما +98 نیافته؟

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو