مهاجر
شب قبل خواب منطق الطیر خوندم
داشتم خواب میدیدم منو دو نفر دیگه توی مسیر لجنزار وداغون زیر بارون داریم دنبال سه گرم تریاک میگردیم
بعد کلی گشتن و دنگ و فنگ آخر سر متوجه شدیم سه گرم تریاک خود ما بودیم
مهاجر
جوری غرق کتاب بودم اصلا نفهمیدم کی ساعت ۳ شد
ولی بالاخره تموم شد
خیلی غم انگیز بود خیلی خیلی 🥺
مهاجر
هارون بی وجود خیلی بد خاندان برامکه رو نابود کرده بی وجود
بشکل وحشیانه و حیوانی این بدبختارو نابود کرد
برمکیان میخواستن دوباره اون اقتدار رو به ایران برگردون ان که هارون بی وجود فهمید همه شونو وحشیانه نابود کرد
بعد نابودی برمکیان باعث اضمحلال بنی عباس شد و آخرش بنی عباس به چوخ رفتن
اه اعصابم خورد شد
توی اواخر کتاب شب های بغداد قشنگ تشریح شده که چجوری هارون خاندان برمکیان رو نابود کرد
مهاجر
بهتون گفته بودم بابام یه هفته پیش پیشاپیش روز جهانی خر رو بهم تبریک گفت و بعدش زد زیر خنده 😐
مهاجر
یبار لینک ناشناس گذاشتم هیچکس شرکت نکرد
واقعا متاسفم براتون
این حق دایی مهاجر جونتون نبود که اینجوری باهاش برخورد کنید و ناجوانمردانه ایگنورش کنید
خدافظ
مهاجر
کتاب خوب معرفی کنید
ترجیحا کتاب رمان تاریخی
مهاجر
کتاب پس از بیست سال رو پارسال خریدم ۳۲۰ هزار تومن
امسال گذاشته تو نمایشگاه ۷۰۰ تومن
یا للعجب
مهاجر
مثل زبان مادریام دوست دارمت
من با غرور آذریام دوست دارمت
در خوابهای کودکیام دیدهام تو را
صد بار گفتهام پریام! دوست دارمت
در کهکشان روسریات، گوشواره را
من خوشهخوشه مشتریام، دوست دارمت
زیباترین سرودهی من، چشمهای توست
ای شاهکار شاعریام! دوست دارمت
سنن سورا کی یوخدو منیم آیری سوگیلیم*
مثل زبان مادریام دوست دارمت
مهاجر
آخ رسیدم خونه خسته و داغون
اولین تجربه کار در فروشگاه ؛
خداروشکر یه فروشگاه کوچیک و جمع و جوری هستش خیلی شلوغ پلوغم نیست
کلا چهار نفریم
کار سختی ام نداریم
فقط چون من روزای اولیه هنوز به محل های اجناس و قیمتاشون تسلط ندارم یکم زیاد سرپا موندم کمر درد گرفتم
و امروز کار با دستگاه دریافت هزینه و نحوه انجام کار رو باهاش یاد گرفتم دیگه مشتریارو خودم راه مینداختم
خداروشکر بصورت یه کار موقت خیلی خوبه
حالا تاان شاالله کار اصلیم جور بشه
🤣🤣🤣🤣🤣🤣
وای