مشخصات

موارد دیگر
مهاجر
293 پست
مرد

دنبال‌کنندگان

(16 کاربر)

بازدیدکننده

برچسب ‌های کاربردی

مهاجر
مهاجر
شب قبل خواب منطق الطیر خوندم
داشتم خواب میدیدم منو دو نفر دیگه توی مسیر لجنزار وداغون زیر بارون داریم دنبال سه گرم تریاک میگردیم
بعد کلی گشتن و دنگ و فنگ آخر سر متوجه شدیم سه گرم تریاک خود ما بودیم

مهاجر
مهاجر
جوری غرق کتاب بودم اصلا نفهمیدم کی ساعت ۳ شد
ولی بالاخره تموم شد
خیلی غم انگیز بود خیلی خیلی 🥺

مهاجر
مهاجر
هارون بی وجود خیلی بد خاندان برامکه رو نابود کرده بی وجود
بشکل وحشیانه و حیوانی این بدبختارو نابود کرد
برمکیان میخواستن دوباره اون اقتدار رو به ایران برگردون ان که هارون بی وجود فهمید همه شونو وحشیانه نابود کرد
بعد نابودی برمکیان باعث اضمحلال بنی عباس شد و آخرش بنی عباس به چوخ رفتن
اه اعصابم خورد شد
توی اواخر کتاب شب های بغداد قشنگ تشریح شده که چجوری هارون خاندان برمکیان رو نابود کرد

마흐디에
마흐디에
دایی مهاجر:
جوری که خودشو می‌بینه، جوری که همه می‌بیننش، چیزی که واقعا هست:


باز نشر توسط mohajer و home78
مهاجر
مهاجر
یبار دیگه بهتون مهلت میدم تو لینک من شرکت کنید
ولی خودتونم‌معرفی کنید
توی لینک ناشناس ولی با معرفی خودتون
من حوصله حدس زدن ندارم گفته باشم
[لینک]

مهاجر
مهاجر
بهتون گفته بودم بابام یه هفته پیش پیشاپیش روز جهانی خر رو بهم تبریک گفت و بعدش زد زیر خنده 😐

مهاجر
مهاجر
یبار لینک ناشناس گذاشتم هیچکس شرکت نکرد
واقعا متاسفم براتون
این حق دایی مهاجر جونتون نبود که اینجوری باهاش برخورد کنید و ناجوانمردانه ایگنورش کنید
خدافظ

مهاجر
مهاجر

داره لحظه هامون میره از دست
مگه چیشده خوردیم به بن بست
منو ول نکن توی این کوچه تاریک من بی تو میمیرم
فکر نکن میان جاتو میگیرن
باچارتا حرف توی دل میرن
خاطره هامون از دست میرن
منو ول نکن دیگه دیوونه
کسی جز منو تو نمیدونه
که اگه کنارت موندم
مابه هم قول دادیم
این یه قانونه


مهاجر
مهاجر
کتاب خوب معرفی کنید
ترجیحا کتاب رمان تاریخی

مهاجر
مهاجر
قراره دو میلیون بهمون بن خرید کتاب بدن
هرروز دارم سایتو چک میکنم
هرچند دو میلیون زیاد نیست ولی میتونم چندین جلد کتاب بخرم خداکنه همون دو تومن بدن کمتر ندن :هعی

مهاجر
مهاجر

به جرئت میتونم بگم یکی از بی نظیر کتابایی هستش که چند وقتیه درحال خوندشم که البته به اواخرش رسیدم
کتاب رمان تاریخی شب های بغداد
یکی از حاکمان فارس برای پاچه خواری نزد هارون الرشید به زور دختری از نسل سردار ایرانی به نام سعیده رو به اسم کنیز هدیه میکنه به حرمسرای خلیفه؛خلیفه بشدت به اون تعصب و عشق داشت واونو کنیز خودش و محرم خودش میدونست جوری که بقیه همسران خلیفه حسادت میکنند و فردی بنام عباس بن جاحظ عاشق این سعیده میشه و یه عشق دو طرفه شکل میگیره بعد زمانی که اینا کنار هم بودن خلیفه سر میرسه میبینه
و ادامه ی ماجرا
در این کتاب به هوش و فراست و شجاعت زنان و دختران ایرانی در دربار خلیفه و قدرت ونفوذ خاندان برمکیان پی خواهید برد
من که واقعا لذت بردم از خوندنش
نویسندگی عالی
داستان عالی
متن عالی

مهاجر
مهاجر
کتاب پس از بیست سال رو پارسال خریدم ۳۲۰ هزار تومن
امسال گذاشته تو نمایشگاه ۷۰۰ تومن
یا للعجب

مهاجر
مهاجر
مثل زبان مادری‌ام دوست دارمت
من با غرور آذری‌ام دوست دارمت

در خوابهای کودکی‌ام دیده‌ام تو را
صد بار گفته‌ام پری‌ام! دوست دارمت

در کهکشان روسری‌ات، گوشواره را
من خوشه‌خوشه مشتری‌ام، دوست دارمت

زیباترین سروده‌ی من، چشم‌های توست
ای شاهکار شاعری‌ام! دوست دارمت

سنن سورا کی یوخدو منیم آیری سوگیلیم*
مثل زبان مادری‌ام دوست دارمت

مهاجر
مهاجر
آخ رسیدم خونه خسته و داغون
اولین تجربه کار در فروشگاه ؛
خداروشکر یه فروشگاه کوچیک و جمع و جوری هستش خیلی شلوغ پلوغم نیست
کلا چهار نفریم
کار سختی ام نداریم
فقط چون من روزای اولیه هنوز به محل های اجناس و قیمتاشون تسلط ندارم یکم زیاد سرپا موندم کمر درد گرفتم
و امروز کار با دستگاه دریافت هزینه و نحوه انجام کار رو باهاش یاد گرفتم دیگه مشتریارو خودم راه مینداختم
خداروشکر بصورت یه کار موقت خیلی خوبه
حالا تاان شاالله کار اصلیم جور بشه

مهاجر
مهاجر
امشب پسرعموی ده سالم ازم پرسید اگه بخوای برگردی عقب دوست داشتی چند سالت بود
درسته این سوال برای من که هنوز تو اوایل جوانی ام ممکنه درست نباشه
ولی گفتم دوست داشتم برگردم به ۱۸ سالگی
گفت چرا
گفتم دوست داشتم برگردم به اوایل دوران دانشجوییم دوران کارشناسی
بهترین دوران عمرم اون موقع بود ومن نتونستم خوب ازش استفاده کنم و الکی گذشت تموم شد
واقعا افسوس میخورم {-128-}

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو