یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
أرسل نسمة مسائيه
تصل إلى روحك
كن كما رسمتك بخيالي
أكن لك أكثر مما رسمتني بخيالك
لا أعلم تفسيرا
حينما أكون معك تضيع كل تعابيري
وأنسى أبجديتي
فقط أبحر في خيالاتي
التي تأخذني حيث أنت
أشعر بك
حنينك
امرأة ناضجة تتألق بكامل مجد الأنوثة. قد يكون في الثالثة والعشرين من عمره، وتختلف الآراء في تقدير عمره حسب الأهواء. تفصله قوى مجهولة عن الجمهور خلال موسم العمل، ثم يختفي بسرعة لبقية العام. جميع السكارى معجبون بحلاوة جمالها، لكن يبدو لي أني مقدر لي أن أكون مهووسة بها إلى حد الجنون. ماذا حدث؟ إنهم مشغولون بالأكل والشرب والضحك والغناء وإعجابهم عابر بينما يسلبني الجشع روحي وجسدي. ويقول من يدعي الخبرة: صوته ناعم شعبي.
فأقول: لكنه لا يغني إلا الأغاني القديمة، وأعتقد أن أي ملحن معاصر سيكون سعيداً بأن يلحن له
ولماذا يخفي نفسه عن الآخرين؟
لا أعلم
من يدري حقًا، إنه سر مغلق. مثل أي شخص آخر، معرفتي به محدودة للغاية، لكن اهتمامي ليس له حدود. ومع ذلك، لم أعرف قط الانطواء أو السلبية في حياتي
ما با پزشکا واس این دوس میشیم که بشینیم تو خونه مون براشون شرح حالمونو پیامک کنیم اونا نسخه مونو ثبت سیستمی کنن، ما بفرستیم یکی دارومونو بگیره
فقط بدیش اینه که بعضی داروها متخصص خودشو میخواد
که البته اگه شما بری متخصص هر مریضی رو گیر بیاری و باهاش رفیق بشی قضیه حله
بعد تو کنار نیومد دلم با هیشکی فکر نکردی با خودت اگه بری پس من چی
عطر تو مهمتر از هوا برام بود ولی خیلی آسون ولم کردی و رفتی مرسی
برام نفس شدی عوض شدی اونی که میشناختم برام مرد تورو نمیشه فهمید
باهات نمیشه خندید بگو کی دلتو برد بگو کی دلتو برد
که هر چی بینمون بود بهم خورد بهم خورد
زیبای چش سفید مغرورم نفهمیدی بی تو نمیتونم
نکن باهام بد تو نرو نذار منو و این خونه رو بدون عطرت چطور بگم بهت
زیبای چش سفید مغرورم نفهمیدی بی تو نمیتونم
نکن باهام بد تو نرو نذار منو و این خونه رو بدون عطرت چطور بگم بهت
خوووب شاید دشمن دیگه ای هم باشهه
ع ،این هم نکته ی مهمیه
ولی چجوری بفهمیم ؟
اووهم نمیگهه که بهموون
با سوسک به حرفشون بیاریم ؟
اوووهم وووافقم