دارم از خودم میترسم
خوابایی که می بینم دقیقدر میاد ماجرا همونه ولی ممکن افراد فرق کنه
مثلا یکسال پیش خواب دیدم خواهر با یه طلبه مفت خور بیکار ازدواج کرده منم دعوت نکردن (خواهرم متاهل)
فردا صبحش خبر رسید دختر عموم با یه طلبه ازدواج کرده منم دعوت نبودم
همه اینا بکنار
عروسیش خیلی شببه عروسی خواهرم بود
حتی ماه عسل رفتن قم
این ماه عسل دیگه هضم نمیشه خدا بقیه زندگیش رو بخیر کنه
بعد من در پس این شهر کسی دست تورا دست تورا میگیرد
یک نفر میرسد از راه در این فاصله جا میگیرد
هرکه با بغض شبی پرسه زده پرسه زده حال مرا میفهمد
ته فنجان تو دیوانگی فال مرا میفهمد
فرض کن فرض کن آخر این قصه جدایی باشد
من که کافر شده ام باید خدایی باشد
فرض کن از غم تو سر به بیابان بزنم
تو نباشی تک و تنها تک و تنها به خیابان بزنم
سر تو بر سر من جنگ شده میفهمی
من برای تو دلم تنگ شده میفهمی
بی تو از تک تک این ثانیه ها بیزارم
نت به نت بغض من آهنگ شده میفهمی
میگم که