در خَمِ زلفِ تو
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد
عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد
حُسن رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود
یک فروغِ رخِ ساقیست که در جام افتاد
غیرتِ عشق، زبانِ همه خاصان بِبُرید
کز کجا سِرِّ غمش در دهنِ عام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهدِ ازل حاصلِ فرجام افتاد
به کامنت سوم این پست مراجعه کن
من خوب بازی میکردم
اما چون قدم کوتا بود باهام بد بودن
تا اینکه بزرگ تر شدم و بشون فهموندم بازی خوب ربطی ب قد نداره
هادی به سن نمنه اوینیردین اوشاغلیخدا 😐
هسزاد
معمولا دوچرخه سورردیم بیدنه اوزومنن ایکی یاش کیچیح یولداشیم واریدی
یاخجی دوچرخه سوروبسن اللرین آغریماسین