یافتن پست: #یه

نیلوفر
نیلوفر
کسی که سه روز ازت خبر نگیره حکمش چیه

یاس
یاس
یه بنده خدا هم
۵ شنبه ها یاد من می افته
اونم عصرها
فکر کنم مردم خودم خبر ندارم :رفتن

Evan
Evan
من همه اش حس میکنم این یه لقمه سکه همستری که میبرم سر سفره خانواده حلال نیست
چون همه فرندایی که زدم فیک بوده
برا اون دنیا فقط حق الهمستر گردنم نیوفتاده بود که اینم افتاد

حضرت@دوست
حضرت@دوست

لقد بحثت في كل جبل مدى الحياة لأجدك
والآن بعد أن وجدته، اجلس وشاهد



رها
رها
پناه بودن رو یاد بگیرید ....مرد و زن هم فرقی نداره ،توی دنیای پر از اضطراب و تنش و ناآرامی،همگی ب آرامش نیاز داریم ...:رفتن

هادی
هادی
این همه شما اینجا دعام میکنید بازم بد بیاری پشت بد بیاری برام پیش میاد ...
نمیدونم چیکار کنم دیگه بعد میگین چرا اعصاب نداری ...

♡✓
♡✓
خدا رو شکر که از این نسل گذر کردیم



?
?
دلم نون خامه ای میخواد😐🙁

Mohsen
Mohsen


باهام بد تا کرد بهش گفتم
که موهای بلندتو میخوام
رفت کوتاه کرد
حتی موهای کوتاشم بیشتر
از قبلش اونو زیبا کرد
همین دیوونه بازیاش
بدجوری اونو تو دلم جا کرد
من میدونم که نمیشه حتی
شبیهش یکی پیدا کرد

Mohsen
Mohsen


بعد من در پس این شهر کسی دست تورا دست تورا میگیرد
یک نفر میرسد از راه در این فاصله جا میگیرد
هرکه با بغض شبی پرسه زده پرسه زده حال مرا میفهمد
ته فنجان تو دیوانگی فال مرا میفهمد
فرض کن فرض کن آخر این قصه جدایی باشد
من که کافر شده ام باید خدایی باشد
فرض کن از غم تو سر به بیابان بزنم
تو نباشی تک و تنها تک و تنها به خیابان بزنم
سر تو بر سر من جنگ شده میفهمی
من برای تو دلم تنگ شده میفهمی
بی تو از تک تک این ثانیه ها بیزارم
نت به نت بغض من آهنگ شده میفهمی

حـســـــــام
حـســـــــام
تا حالا اتفاق افتاده کسی جلو چشاتون بیافته و بمیره ؟!

هادی
هادی
سلام علی زنگ زد گفت باجناقش جوون فوت شده اگه براتون امکانش هست براش نماز بخونید

حسین فرزند میکائیل

حـســـــــام
حـســـــــام
✅در آینده هیچگاه فرصت کافی برای جبران گذشته نیست. فردا اگر فرصتی باشد برای تکمیل و اصلاح امور همان روز هم کم است. پس هیچ وقت برای جبران عقب‌ماندگی‌ها روی فردا حساب نکن. در عوض برای فردا به صورتی برنامه‌ریزی کن که گویی از امروز کمتر وقت داری. پس بخشی از کار فردا را امروز انجام بده.

سلام صبحتان به خیر :گل:گل:گل

یاس
یاس
۴ بار نماز صبح رو خوندم
یکی دوبار خواهرم مسخره بازی دراورد تعادل لهم خورد
مجبور میشدم دوباره بخونم
احرین بار هم دیگه نشسته خوندم







چشم باز کردم یه ربع به ۷ بود تو رختخواب بودم
نمازم نخوندم
اونا همه خواب بودن :گگگ

محمّد
محمّد
ما با ۳۱ دقیقه تاخیر اومدیم سر کار

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو