یافتن پست: #یزد

رها
رها
غذا فقط سوپ🙂👌
یه قابلمه دستت میگیری میری سر یخچال و فریزر و کابینت هر چی دم دستت میاد رو میریزی اون تو، آب میریزی و میزاری روی گاز و شعله رو کم میکنی : ) تازشم کلی مقوی هستش 🙂👌

aliaga
aliaga


۵۱
:گل

از دست ندین سعی کنیدهمگی شرکت کنید




Elham
Elham 👩‍👧‍👦
ملیز شدم تب لرز کلدم:(

WeT
WeT
‏از همه اونایی که بوی خوب ادکلن شون رو توی آسانسور جا میذارن‌ تشکر میکنم 😒😒😒

رها
رها
بس دعا ها کان زیان است و هلاک!

وزکرم می نشنود یزدان پاک....


مصلح است و مصلحت را داند او...

کان دعا را باز می گرداند او....



aliaga
aliaga
علیه السلام:

یَظهَرُ فی ثَلاثِمِأةِ و ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً... رُهبانٌ بِاللَّیلِ اُسدٌ بِالنَّهارِ.

او با همراهی سیصد و سیزده مرد ، که راهبان شب و شیران روزند ، ظهور می ‏کند.

فتن ابن حماد، ج۱ ص۳۴۵


‌ایم؟

رها
رها
کسی کز عشق خالی شد ، فسرده است🌺🌱

گرش صدجان بود ، بی عشق مرده است🌺🌱



شامی
شامی
{-95-}داداشام ابجیام میخوام حجم عکس و کم کنم و رو فایل اصلی هم سیو بشه .کسی میدونه با چه برنامه ای میشه اینکار و کرد؟
برنامه هایی که خودم دارم رو فایل اصلی سیو نمیکنه .:-S

رها
رها
.

حلما
حلما
این چی

یاس
یاس
دختره قلم چی به عنوان تبلیغ باهاش مصاحبه کرده رتبه ۶ هزار پزشکی تهران درصداش زیست ۴۲ فیزیک ۴۹ ریاصی ۱۸ شیمی ۳۵ با این درصدا که دهه هشتاد کاردانی گیاهان زیر ابی قشم با خفت خواری میگرفتنت چه وصعشه اخه {-191-}

هادی
هادی
پسر نوح، با بدان بنشست خاندان نبوّتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد.

WeT
WeT
آزمون امروز که گوشی ممنوع بودُ و با کلی پیشکسوت داشتیم آزمون میدادیم 😒😕
فقط اون قسمتش که همه اساتید مهندسی به سوالات اعتراض داشتنو هعی قر میزدن 😒😒
پاره شده بودم از خنده وختی بهشون میگفتم من خوب نوشتم 😀😀😀😀

یاس
یاس
دختر یکی از اقوام ازدواج کرده
با یه طلبه
بعد ار اون دختراس که وقتی ما هد میزدیم نکنه گناه باشه پیشیونیم بیرون :دی
این مقنعه ش وسط فرق سرش بود
حالا که دیگه همه بدحجابن
یه جی این وسط اشتباه :وت
اینم از اخوندامون
برم کفش حجاب کنم یا زوده :-s

یاس
یاس
چقد همه چیز خوب بود
حال منم عالی .همه بودن
مامان
ابجیام
داداشام
و خونه مون
و کسی که با تمام وجود خوشحال بود من بودم
هرچند جای خالی پدرم داد میزد
برگشته بودیم خونه خودمون وسط شهر بهترین و قابل دسترس ترین مکان شهر
و میدونستم دیگه حالم خوبه
من می تونم باز خوب درسام بخونم شب زنده داری کنم همون اتاق همیشگی
همون گوشه پایین اتاق
رفتم که قرار داد خونه م فسخ کنم بگم مامانم اینا برگشتن :دنیا
رفتم حیاط
اخرین کاری که بابام برام کرده بود مونده بود
با اینکه نتونستم جلو خودم بگیرم و داد زدم مویه کردم
ولی باز حالم بهتر بود
اونجا خونه مون هرچی باشه بوی بابام‌میداد
تازه تو حیاط مامان کلی مرغ خروس و بوقلمون جمع کرده بود :دی
اینجاش دیگه خیلی فانتزی بود


صدای زنگ گوشی اومد الارام پنج و نیم صبح
همه چیز خواب بود :گگگ


همه حالشون خوبه
پیش همن
الا من :هعی

صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو