چقد همه چیز خوب بود
حال منم عالی .همه بودن
مامان
ابجیام
داداشام
و خونه مون
و کسی که با تمام وجود خوشحال بود من بودم
هرچند جای خالی پدرم داد میزد
برگشته بودیم خونه خودمون وسط شهر بهترین و قابل دسترس ترین مکان شهر
و میدونستم دیگه حالم خوبه
من می تونم باز خوب درسام بخونم شب زنده داری کنم همون اتاق همیشگی
همون گوشه پایین اتاق
رفتم که قرار داد خونه م فسخ کنم بگم مامانم اینا برگشتن
رفتم حیاط
اخرین کاری که بابام برام کرده بود مونده بود
با اینکه نتونستم جلو خودم بگیرم و داد زدم مویه کردم
ولی باز حالم بهتر بود
اونجا خونه مون هرچی باشه بوی باباممیداد
تازه تو حیاط مامان کلی مرغ خروس و بوقلمون جمع کرده بود
اینجاش دیگه خیلی فانتزی بود
صدای زنگ گوشی اومد الارام پنج و نیم صبح
همه چیز خواب بود
همه حالشون خوبه
پیش همن
الا من
هیچی شون ب بشر نرفته :/
پس من تو این زمینه شانس اوردم
بدتر این ک فندق اصن نمیخابه شربت پروفن میخوره انگار ن انگار :/
غر که تا دلت بخواد فقط مریض بشه غر نمیزنه
چرا پروفن میدی بهشنمیدونم چرا حس خوبی به پروفن ندارم هیچ وقت ازش استفاده نکردم.قبلا یکی بهم گفته بود یکی از شربتا رو نباید زیاد برای بچه استفاده کرد یادم نمیاد چه شربتی بود
تبش خیلی بالا بود، جوری ک سه شب بالا سرش تا صب بیدار بودم ک یوق دور از جون تشنج نکنه، تموم سعیمو کردم ک با روش های خونگی بیاد پایین ولی ویروسش خیلی قوی بود :/