یافتن پست: #گیسو

حضرت@دوست
حضرت@دوست
گیسو طلای شعر، کجایی؟ که سوختم....
در حسرتت، وصال چه آسان تمام شد


حضرت@دوست
حضرت@دوست

عطر گیسوانت با نسیم سحر گاهان چه کرد ؟
که چنین دیوانه وار ....
در گوش هر گل پیچکی .نوای عاشقانه می سراید


حضرت@دوست
حضرت@دوست

وقتی از تو می نویسم ..
انگار .
نسیم عطریاس گیسوانت را در کوچه باغ دلم به بازی میگیرد ............


حضرت@دوست
حضرت@دوست
من چه می دانم سر انگشتش چه کرد
در میان خرمن گیسوی من
آنقدر دانم که این آشفتگی
زان سبب افتاده اندر موی من


حضرت@دوست
حضرت@دوست

لغزید گرد پیکر من بازوان او
آشفته شد به شانهٔ من گیسوان او

حضرت@دوست
حضرت@دوست


گیسوت تابی می‌خورد، می‌لغزد از بازوی تو
از شانه جاری می‌شود چون آبشاری موی تو

حضرت@دوست
حضرت@دوست
درد بی درمان

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند


حضرت@دوست
حضرت@دوست
شب این سر گیسوی ندارد که تو داری


حضرت@دوست
حضرت@دوست
+نفرت

یک شبی گیسوی مشکین تو دیدم در خواب
خواب آن یک شبه، یک عمر پریشانم کرد

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو