خیال روی دوست
باز هم یک روز دیگر بی تو رفت
یک شب دیگر خیال روی تو
تختِ خواب و بالشِ تنهایی ام
با نوازش بر لب و گیسوی تو
شب که می آید به بستر می کشم
دست خود را بر سر و بر موی تو
کار من هر شب خیال ست و خیال
بوسه بر لب ها و بر ابروی تو
دوست دارم گم شوم، پیدا شوم
در میان گرمی بازوی تو
دوست دارم یک هوا شعر و غزل
هدیه گیرم از دل دلجوی تو
باز هم تکرار شب ها و خیال
باز هم مستم زعطر و بوی تو
چه بگویم نگفته ام پیداست غم این دل مگر یکی و دوتاست
بهمم ریخته است گیسویی بهمم ریخته است مدتهاست
یا برگرد یا آن دل را برگردان
یا بنشین یا این آتش را بنشان
>:<
آشنا شدین باهاش
باکی ..ببخشید .در حال رفتم فعلا ..
عروسک روسی
[لینک]