یافتن پست: #گیسو

حضرت@دوست
حضرت@دوست
آنچه در آینه ی حسن جمالت دیده ایم{-76-}
ما غلط پنداشته ایم{-73-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشمان خماریار آتش زنداین جان را
گیسوی پریشانش ویران کندایمان را


حضرت@دوست
حضرت@دوست


عطر گیسوان تو
بر باد داد ایمانم
آدم عطر سیب را حس کرد
من عطر گیسوان ترا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست
وان خال بناگوش مگر دانهٔ دام است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
خیال روی دوست


باز هم یک روز دیگر بی تو رفت
یک شب دیگر خیال روی تو

تختِ خواب و بالشِ تنهایی ام
با نوازش بر لب و گیسوی تو

شب که می آید به بستر می کشم
دست خود را بر سر و بر موی تو

کار من هر شب خیال ست و خیال
بوسه بر لب ها و بر ابروی تو

دوست دارم گم شوم، پیدا شوم
در میان گرمی بازوی تو

دوست دارم یک هوا شعر و غزل
هدیه گیرم از دل دلجوی تو

باز هم تکرار شب ها و خیال
باز هم مستم زعطر و بوی تو

حضرت@دوست
حضرت@دوست
وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت

هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چه بگویم نگفته ام پیداست غم این دل مگر یکی و دوتاست
بهمم ریخته است گیسویی بهمم ریخته است مدتهاست

یا برگرد یا آن دل را برگردان
یا بنشین یا این آتش را بنشان



صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو