مهاجر
بیایید بگید برا اولین بار کجا و چجوری با ساینا آشناشدید و اومدید اینجا؟
ali
عارفى را پرسيدن علاج عشق چيست؟
عارف رفت وبالشى را بياورد سپس سرش را بر روى بالش قرار داد وفرمود ...
گم شين بيرون ميخوام بخوابم ...
عارف خسته بود خسته
aliaga
مهاجر با رکابی سفید بام قهر کرده فک کنم
مسولین جواب گو باشن
خانوم اِچ
من ازوناییم که اگ باهام دوست باشید میگی اههه بابا اینم ک همش بد بیاری میاره😐
خواستم برم چادر بخرم مامان چادریه فوت کرد
خواستم برم مهمونی دندونم باد کرد
و...
마흐디에
یک عدد دایی مهاحر با شلوار لی و تیشرت مشکی رویت شد
g.h.o.l.a.m.a.l.i
می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول پرسید: چه می کنید؟
گفتند: مسجد می سازیم.
گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛
بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟
فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام،
خدا که اشتباه نمی کند.
عجبااا🤣🤣🤣
تبلیغات اقای هادی
ب ت چ