چشم زیبای تو آهوی فـــــــــــــــــراوان دارد
هرکه عاشق بشود رو به بیـــــــــــــابان دارد
رقص گاهی به غزل های تو در می مــــــاند
بلخ تا قونیه صد شاعر پنهــــــــــــــــان دارد
هرکه با چشم تو درگیــــــــــــر شود می داند
ماه با چشم توعمـــــری است که جریان دارد
حاضرم جای تو هــــــر روز به دارم بکشند
عشق صد پنجــــــــــره انگار به عرفان دارد
ترسم از گرگ بیــــــــــــابان تنت نیست ولی
شیر چشمت هوس خــــــــــوردن انسا …
زیبایی چشمانِ تو حاشاشُدنی نیست
این چشمه ی راز است که معناشدنی نیست
آیینه که آیینِ زلالی ست مرامش
در معرض ِ چشمانِ تو پیداشدنی نیست
از چارطرف ظلمتِ موی تو وزیده است
این یک شبِ محض است که فرداشدنی نیست
پلکی بزن ای ماه که عُشّاق بریدند
این پنجره ی بسته چرا واشدنی نیست؟!
نیلوفرِ این حنجره در خویش تپیده است
این بُغضِ گلوگیر شکوفاشدنی نیست
ای کاش که آن وعده ی دیرینه بیاید
این آرزوی سوخته امّا شدنی نیست
« ما گمشده در گمشده در گمشده هستیم»
این گمشده در گمشده پیداشدنی نیست…!
فک میکنی من تو آیندم؟ خودت پیری
خب باباتم همسن منه دیگه مگه پیره؟
خخخخ
:/ یا دکتر یا همین ک هستم بهترش :/
تا هر چی خدا بخاد...