دیانه
یه غمیه توو دلم، نمیدونم از چیه.
پریا
گاهی یک دنیا
حرف داری برای گفتن
اما لال میشوی
وقتی نمیدانی به چه زبانی
با این آدمها حرف بزنی...
fatme
دیگه هیچکسو مسدود یا حذف نمیکنم
اگر جنبه اینو ندارین که توی شبکه اجتماعی فعالیت کنین
همون اول عضو نشین
و اگرم عضو میشین و کسی توی عمومی شمارو تگ کرد فکر نکنید که دوئین جانسون هستین
میتونید از پستی که تگ شدین و مایل ب جواب دادن نیستین به راحتی بگذرین و چیزی نگین
و اگرم خوشتون نمیاد اینجا باشین دکمه خروجو بزنین سپس به تنظیمات مرورگرتون برید و گزینه پاک کردن داده هارو بزنید یه گزینه اون پایین هست نوشته Delete data اونو بزنید
تا راحت بشین
Mehrab
اگه چشم یه چیزیو ببینه و
دل عاشقش بشه تکلیف
چیه؟ لطفا راهنمایی
😅😅😅
fatme
بحث این نیس که انسان کمه
بحث سر اینه چقد سوگند خره
چون با هرکی نشسته یک ماه بعدش
طوری ازش خورده که چشماش تره
سارا
حلالم کن اگر روزی گرفتار دلت بودم ......
نفهمیدم که خوش بودی و تنها مشکلت بودم
تو قاب عکس این دنیا فقط چشم تو را دیدم
حلالم کن اگه هر شب تو افکار تو چرخیدم
خودت هر روز میگفتی که از تنهائی بیزاری
بگو این لحن دلگیرو هنوز در خاطرت داری
گلوم سر شاره از بغضه،یه بغض تلخ و پژمرده
یه موسیقی پر درده از یه آهنگساز سر خورده
خانوم اِچ
ولی من تو گلوم پر فحشه 😐
باید بیشتر فحش میدادمممممم 😖
باید فحش بدمممممم
خانوم اِچ
سرم داره منفجر میشه دندونمم گلومم
کی داوطلب میشه جرش بدم؟
یه غمیه توو دلم، نمیدونم از چیه.
انگار که سالهاست همینجوری غصهی کلی چیزا جمع شده روی هم، شده این غمی که تو دلمه.
یه جوری غمگینم که هیچی نمیتونه خوشحالم کنه.
غم غریبیه، انگار که توو یه کشور غریبه باشم و عزیزانم کیلومترها ازم دور باشن.
انگار که دقیقا وقتی به کسی که دوستش داشتم رسیدم، اونو از دست داده باشم.
یه غمی شبیهِ غمِ شکستنِ اسباب بازیِ مورد علاقهی بچگیام.
یه غم شبیهِ مدرسه نرفتن توو مهر، وقتی همهی دوستام رفتن مدرسه.
یه غمی شبیه به غمِ دور افتادن از تنها همکلاسیي که باهاش بیشتر از بقیه صمیمی بودم.
یه غم شبیهِ لحظاتی که هیچ کاری از دستم برنمیاد برای عزیزترین آدمِ زندگیم که روی تخت بیمارستان داره نفسهای آخرشو میکشه.
یه غم شبیه به وقتی که نمیدونی چته، ولی حالت خیلی بَده و تو هیچ کاری از دستت برنمیاد.
نمیدونم، یه غم عجیبیه؛
این غم گاهی بغض میشه میرسه به گلوم، گاهی اشک میشه میچکه از چشمم.
یه غم که نه میدونم دلیلش چیه، نه میدونم چارهاش چیه.
این غم قلبمو میسوزونه، منو از من میگیره، از من غمگینترین آدم دنیا رو میسازه.
روزها به دنبال چاره میگردم برای این غم و شبها سعی میکنم باهاش کنار بیام.
این غم، اندازهی من نیست، منو خسته میکنه،
منو از پا درمیاره. این غم، تنهاترین توصیف از حالِ بَدِ منه.
#یادداشت
ای روزگار تلختر از زهر