خانوم اِچ
سه چهار سال پیش خیلی فرق داشتم مینشستم بچه های ساینا رو آشتی میدادم قسم میدادم که ترو خدا نرید :/
قهر میکردن میرفتن واقعا گریه میکردم😐
ولی الان هیچی برام مهم نیس واقعا
شاید بخاطر دل هاییه که همونا ازم شکستن
بزرگ شدن درد داره(:
برای ترمیم روحم دعا کنید
حس میکنم یه موجود غیر قابل کنترل داره توم رشد میکنه
دعا کنید احساساتم برگرده
من نمیخوام انقد سنگ باشم😭
خانوم اِچ
یبارم زن عموم دراومد گفت دیگه وقت ازدواجت داره میگذره
عموم بهش گفت تو خودتم همچین زود ازدواج نکردی کییییف کردممم😹😹😹😹
رها
چقد توی سرم حرف میزنم با خودم :/سردرد گرفتم :/
maryam
به روزگار گفتند:
چرا رویِ چرخ و فلکِ تو
بعضیا بالان و بعضیا پایینند؟
لبخند زد و گفت :
نگران نباش می چرخد!!!!
دور گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائما یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سِرِ غیب
باشد اندر پرده بازی هایِ پنهان غم مخور
Tasnim
_ مامانی، من فک میکنم بابایی از تو یه کم خوش اخلاقتره
+ بله، چون بابایی صبح تا شب با شما سروکله نمیزنه. اتاقی مرتب نمیکنه که به دقیقه ای شما ویرانش میکنید.
شاهد مشق ننوشتن شما نیست. شاهد غدا نخوردن و بدغذاییهای شما نیست.
شاهد خرابکاریها و فوضولیهای روزانه شما نیست و ...
Saleh
شاید چون این بیرحمی
ناجی روح خودش باشد...
طرف به رو خودش هم ننیاره حداقل یه عدرخواهی
اینقد وقیح ان
میگم نکنه همه گتاهان و ازارها من بودم لابد
فکر نکن تو ببخشی خدا اونا رو صاف می بره می ذاره ناف بهشت
اونا باز باید حساب کتابشونو پس بدن
واس ما هنوزم داره کرم میریزه
از وقتی یه نفر رو بخشیدم دارم میبینم که بدبخت تر شده
جوری درگیر گرفتاریهاشه که کلی وزن کم کرده
انگار وقتی تمرکز ادم از رو طرف برداشته شد، با خدا طرف میشه