ali
ای همه سرگشتگان مهمان تو
آفتاب از آسمان پرسان تو
چشم بد از روی خوبت دور باد
ای هزاران جان فدای جان تو
❤️مولانا
حسام
در انتقاد از وضع موجود باید بگم علی رغم تلاش مسئولین عزیز برای گشنه نگه داشتن مردم ، الحمدلله به کوری چشم ایشون ما هنوز غذاهای قبلی رو میخوریم و فقط یکم موادشو حذف کردیم..همین
مثلا از آبگوشت آپشن گوشت رو حذف کردیم،
از قرمه سبزی بابرنج، آپشن قرمه و برنجشو حذف کردیم فقط سبزی میخوریم
از نیمرو نیمشو حذف کردیم فقط روشو میخوریم،
از کوفته تبریزی تبریزشو حذف کردیم فقط کوفت خالیشو میخوریم
aliaga
همه آدمها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند؛
اگر بزرگشان کنیم، گم میشوند و دیگر نه شما را میبینند و نه خودشان را ...
بیاییم به اندازه آدمها دست نزنیم ...
مهدی
بعضے وقتا دوران سختیو میگذرونی.
هیچڪس ، مطلقا هیچڪسے هم ڪنارت نیست؛
شاید خودتم نمیخواستے ڪہ ڪسے باشه.
چون شاید انقد اون موضوع پیچیدست
ڪہ توضیح دادنش بہ ڪسے فقط باعث میشه
بیشتر توے اون غصہ غرق بشی،
هرچند این امڪان هم بہ شدت وجود داره
ڪہ اونجورے ڪہ باید تمام و ڪمال نتونے اینو بفهمونی
ڪہ دقیقا درگیر چہ چیزے هستی؛
بنابراین هیچ ڪمڪے بهت نمیڪنہ توضیحش.
بعضے وقتا هم دلت میخواد یڪے ڪه
تموم داستان زندگیتو میدونہ مخصوصا غصههاتو
بشینہ ڪنارت و تو چشمات زل بزنہ و بگہ "میدونم.."
و بغلت ڪنہ و بدونہ دلیل اشڪ ریختنات چیه
هیچ سوالے نپرسہ و فقط پیشت باشه.
بعضے وقتا بودنِ همچین آدمے تو زندگیت آرزو میشه
ولے تهش فقط خودت تنهایی.
جورے ڪہ بعد مدتها ڪہ درگیر غمی
وقتے اتفاقے چیزے رو واسہ ڪسے تعریف میڪنی
ڪہ چہ دورانے رو گذروندے یا میگذرونی،
تعجب میڪنن و میگن ڪاش بهم میگفتی
و توو جواب فقط میگے دیگہ گذشته
و با غصهاے این جملہ رو میگے ڪہ ینے "ڪاش بودی.."
خیلے سختہ وقتے ڪہ واقعا دارے این دورانو میگذرونی
بہ خودت بگے "من تنهام و باید خودم حلش ڪنم"
بہ هر درے میزنے ڪہ این واقعیتو قبول نڪنی.
ولے چیڪار میشہ ڪرد
حسام
برید دعا کنید به جون مسئولین که تو این دور و زمونه خرید کردن را نسبت به گذشته خیلی سریع و آسون کردن برامون
.
.
.
وارد فروشگاه میشی قیمتارو میبینی زود خارج میشی
?
ماکادمیا خوشمزس پیشنهاد میدم امتحان کنید
مخصوصا شکوندنش با اون فلزش خیلی حال میده😂
خانوم میم
اینقد آرزو می کردید فروردین تموم شه تو اردیبهشت براتون چیز گرانباهایی گذاشته بودن؟😒🔪
مهاجر
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
در آفاق گشادهست ولیکن بستهست
از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر
من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر
گرچه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر
در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی
باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر
این حدیث از سر دردیست که من میگویم
تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر
عشق پیرانه سر از من عجبت میآید
چه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر
من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم وگرم چشم بدوزند به تیر
عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند
برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر
سعدیا پیکر مطبوع برای نظر است
گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر
اول ادیبهشت روز سعدیِ جان❤️
خودت بلند بگو ، اثر چشم بره توو دیوار
همه ش مریض میشه ،لوپ نمیمونه واسش
والا من دیده بودم پای ملت
اسمش الان فهمیدم 😅
ولی قرمز چرا ؟
لپاش لبی شده و گازی ب تو نرسید
هاع منم ب تظرم الی خودش شلوار ایهان رو پوشیده
ب منم تو دلت میگی؟؟
ن چون گاو حذب کنه بپوشم توعه گاو جذبم شی