پس چون مشکلات از همه سمت آمدند و چشمهایت از وحشت فرو رفتند و تمام وجودت لرزید، (گفتم کمکهایم در راه است وچشم دوختم که ببینم باورم میکنی )اما به من شک داشتی...
من هم اتاقیم سنی بود
گفت اینطوره
یه نماز تراویح هم دارن
من فقط فهمیدم چطوره کمرم درد گرفت اونا نمی دونم چطور میخوننش
و البته جالب خواب وضو باطل نمی کنه وسطاش یه دو دور میرن تا انتالیا و بر میگردن سر سجاده
ناز کن شیرین غزل بس ناز دارد چشم تو
حس لذت آور شهناز دارد چشم تو
می نوازد روح را دیدار گرم چشمهات
یک نگه شیرینیی اواز دارد چشم تو
کار حیرت اوری در چشمهایت دیده ام
دختر پیغمبری؟ اعجاز دارد چشم تو
در نگاهت خوانده ام اشعار نغز "خاجه" را
جلوه های گلشن شیراز دارد چشم تو
پشت چشمان سیاهت روشنی خوابیده است
یک چمن،یک باغ چشم انداز دارد چشم تو
می برد عطر نگاهت عقل و هوشم را،مگر
شیشه ی عطر غزل را باز دارد چشم تو؟
:
چون پرنده مجروحی ترا می برم
دیگران نمی نگرند
و نمی شنوند
ترانه ای که سرودم
در تاریکی
در جایی که تو
به سان آذرخشی
به ژرفای آسمان فرو می روی
من در تاریکی فرو میروم
جدایی تاریک است
وپذیرش این سهم سخت
چشمهایت که پنهان شد
قول بده به خواب هایم سر بزنی
روزهای سختی درپیش است
به راستی چگونه از آن کوچه بگذرم؟
درهای تنهایی بسیار است!
امشب نبض زمین گسترده ست ؛
ومن شکسته از آن بیرون خواهم آمد
و دچار خاموشی عظیم خواهم شد .
....
لایکه
ممنونم