سید ایلیا
طلوع گرم چشمانت
مرا صادق ترين صبح است
وگر نه کار خورشيد جهان
عادت شده ما را ....
سید ایلیا
📞 بگو بیسیم چی، بگو!
برای مان از نوایِ خوش الحان ملکوتیان بگو قصهی شکرخند لب و
طنازی چشمانت را ...
ازتان دور افتاده ایم،گیر افتاده ایم ...در گردابِ بد مستی خنیاگران دنیا
سید ایلیا
دلت شور میزند
بغض گلویت را میگیرد
چشمانت بیدلیل خیس میشوند
بیآنڪه به تقویم نگاه ڪنی
میفهمی یڪ¹ جمعه دیگر هم غروب ڪرده
و او هنوز نیامده است...
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
mohamad
ده تا دوستت دارم...
هشت تا برای تو
و یکی برای خنده ات ؛
و دیگری برای صدایت ؛
امّا چشمانت ؛
پس کلام از گفتن ناتوان است...
چقدرررررر قشنگه، ادم چشماش قلبی میشه😍
سید ایلیا
مهمتر از لبخند "چشمخند" است...
گاهی لبانت به خنده باز میشوند اما
چشمانت غمی را به دوش میکشند!
گاهی صدای قهقهه هایت در فضا میپیچد اما
در عمقِ چشمانت گریه پنهان شده است!
گاهی به ظاهر خوبی اما
چشمانت چیزِ دیگری را نشان میدهند!
"چشم ها" این دو گردالیِ کوچک
چه رازها که در دلِ سینه نگه میدارند و
چه شکستهایی را که بروز نمیدهند!
نکند حواسمان پرتِ خندهی تصنعیِ کسی شود
و چشمهایش را از یاد ببریم!
زبانِ چشمها را فهمیدن کارِ سختی نیست؛
کافیست جنسِ غم را بلد باشی!
🏝حالِ دلتون خوب🏝