یافتن پست: #چشمانت

حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشم@ نگار

چشم‌هایت را نبند نگار من
چشمانت را که ببندی بند دلم پاره می‌شود


fatme
fatme
اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگویی و
فریبکاری کنی،فقیر و تهیدست بمان!

اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی لازم است چاپلوسی
کنی و تملق بگویی،از آن چشم پوشی کن!

و اگر برای آنکه مشهور شوی لازم است جنایت کنی،
در گمنامی زندگی کن!

بگذار دیگران در پیش چشمانت
با دروغ گویی ثروتمند شوند،با چاپلوسی و تملق به پست و
مقام برسندو با خیانت مشهور شوند
و تو همچنان گمنام و تهیدست بمان!

زیـرا اگر چنین کنی تـو سـرمایه ای را که آنهـا از دسـت
داده انـد ، به دست آورده ای و آن شرافت است.

دکتر شریعتی

fatme
fatme

مگذار در لحظه‌هایی از زندگی،
به خاطر کوچک‌ترین چیزها که بزرگ می‌نمایند در چشمانت اشک بنشیند.
اشک‌ها برای غم‌های بزرگ و شادی‌های بزرگ است...
📚️گریزِ دلپذیر
✏️آنا گاوالدا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
باران مهر

منکه دائم مست دو چشمانت مانده ام
محو آن باران مهر آسمانت مانده ام

گرچه قهر کرده ای رفته ای دورتر،لیکن
منکه منتظر به رنگین کمانت مانده ام


حضرت@دوست
حضرت@دوست
غم دل

تو در دریای طوفانی مرا بردی به مهمانی
بدادی باده ای دستم به دور از چشم و پنهانی

شدم مست دو چشمانت در ان خاموشی روشن
رهایم کردی از خویشم ولی انگار که زندانی

در این وادی نمی داند کسی حرف دل تنگم
دلم بسیار دارد غم، غم دل را تو می دانی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ازشميم عطرگيسويت چه مستم نازنين
درنگاهت جام هشياري شكستم نازنين

مي دهم جان بي گمان درپاي آن چشمان مست
جام چشمانت گرَم آيدبه دستم نازنين

گرچه با غم مي زدم هردم نواي بي كسي
باوجودت من به غم ها دل نبستم نازنين

نيستي ليلي به كويم نيستم مجنون تو
خواهمت مجنون بنامي هرچه هستم نازنين

مِي نمي خواهم ،نمي نوشم ،بريزم باده را
باده گرچشمت بُوَد من مِي پرستم نازنين

من گرفتارم به نازت غم حسودي مي كند
با سلامت گرچه ازدامش برستم نازنين


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ناز آن چشمان مستت مست مستم میکند
گوشه یی چشم خمارت می پرستم میکند

ناوک ابرویت این دل را شکار خود نمود
غمزهء چشمانت آخر خود شکستم میکند


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشمانت را کی می بندی ؟
مانند همان تصویر
خوب کاری کردی
دنیا چیزی درخور دیدن ندارد
و اکنون که بسته ای ، می بینی
در سکوت می شنوی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
وقتی می بندی حقیقت را می بینی
و چون بازکنی ماسکی بر حقیقت
جلو چشمانت تلو تلو میخورد
پس ببند چشمان زیبایت را
عزیز دلم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ببین چگونه
چشمان زیبایت چنان مرا آشفته نگاه کرده
سیاهی چشمانت به رنگ زندگیم شد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
همه ی جایزه های ادبی
را می گیرند
سروده هایم
در وصف چشمانت ...
اما من
تنها
تو را میخواهم ...


حضرت@دوست
حضرت@دوست
به چشمانت که می نگرم
گویی تمام غزل های دنیا عریان شده اند . . .


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشمانت را در چشمانم
ضرب نمی کنم
چشمانت را
در کنار چشمانم میگذارم
با هم جمع می کنم ...
جمع
زیبا ترین معادله ی
ریاضی ست ...


حضرت@دوست
حضرت@دوست
بگذار دست هایت
هر چه می خواهند بنویسند
بگذار زبانت هر چه می خواهد بگوید
من چشمانت را می نگرم
که میگویند
دوستم داری


صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو