من آدمی بودم که هیچ وقت
حرفامو به کسی نمیزدم.
همیشه وقتی ازم میپرسیدن،
سریع میپیچوندم و بحث رو
عوض میکردم..
اما تو اومدی دستامو گرفتی
و من نمیدونم چرا اما انگار
کلمه ها بیشتر از هر وقت دیگهای
آماده گفتن بودن.
تو مثل پناهگاه شدی واسم. من
باریدم و تو منو به آغوش گرفتی.🦋
نمیدونم، ولی تو باعث میشی
من لبخند از ته دل بزنم و
خوشحالی توی چشام برق بزنه.
بعد محرم و صفر شاد تر و مراسمشونو میکشم
چشام اجازه نمیده گوشی دستم بگیرم همین
گفتم شاید تا اخر دهه شما دعا کردید خوب شدم اومدم
باطری کنترل خراب شده هورا