یافتن پست: #چشام

?
?
۲۸ ساعت تب و لرزم قطع نمیشه

Nariman
Nariman
شبتون بخیر و خدا نگهدار...

رها
رها
خوابم میاد ولی نمیبره {-54-}

شامی
شامی
میدونید این چیه؟برای کسی از این پیامها اومده؟

یاس
یاس
متنى قابل تامل در باب ديدن نعمت ها{-137-}

«قارون» هرگز نمی دانست که روزی ،
کارت عابر بانکی که در جیب ما هست
از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند، ما را به آسانی مستغنی میکند...

و «خسرو پرويز» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت تر است...

و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد می‌زدند ، کولرها و اسپلیتهایی که درون اتاقهایمان هست را ندید .

و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند ؛ هیچگاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید...

و «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند ، هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد !

بگونه ای زندگی میکنیم که حتی پادشاهان گذشته نيز اینگونه نمی زیستند اما باز گله منديم ! و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود تنگدست تر میشویم...!

كمى متفاوت بنگريم...

شامی
شامی
عاقا از دوهفته پیش برادرزادم و ابجیم هرچی دسر و ژله برای شب یلداست واسم میفرستن=))
میرم اونجا از کوچیک تا بزرگشون گوشیشون و میگیرن جلو چشم میگن این و درست کن .:))
به مامانم یکی از ظرفهاشو نشونش دادم گفتم :اینو میبرم شب یلدا ژله که درست کردم با این میارم برات.
میگه به نظرت انقدر ژله کم نیست=)))

aliaga
aliaga
اگر بیرون ببینیش

یحتمل سرت رو پایین میندازی ‌
و عبـــــور میکنے ⇦

↤اینجا چطور؟ (دنـــیای مجازی رو میگــم)
حواستـــــ هست !!!

‌‌امان ز لحظـــــه ی غفلتـــــ

که شاهدم هستے...



رها
رها
نیاز دارم یکی بشینه رو به روم، هیچی نگه و من 1245678875432167888ساعت حرف بزنم و بعدش اون یه نفره رو چال کنم ک چیزی از اون حرفا رو زمین و تو هوا نمونه :مظلوم

WeT
WeT
فردا صب زود ۵۰۰km باس برونم 😒😒😒

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
شمام هر چی سنتون بیشتر میشه رنگ چشتون روشن میشه یا فقد من اینطوریم:-؟

خانوم میم
خانوم میم
دیروز با مهدیه فیلم ترسناک دیدیم
بعد شب خوابیدم خواب خیلی بدی دیدم
بلند که شدم ساعتو نگاه کردم دیدم یه ربع مونده به اذان
گفتم خب یکم قران بخونم تا اذان بعد برم نماز بخونم
دقیقا تو همون ساعت که کنار مهدیه خوابیده بودم تمام اعضا و ژوارحش شروع کردن به صدادخوردن :|
حتی حس می کردم یکی بالاسرشه که صدای ضربان قبلش برام میاد :خخخ
خلاصه همینطوری که داشتم قران می خونم اذان زد من در حالی که گوشیم دستم بود تا پایان اذان نا خواسته چشامو بستم وخوابیدم تا هفت صبح :|

shahin
shahin


چشای زیبای اُشتر :خجالت:لاو

Negin
Negin
ای کاش که آدم ها، دلتنگ نمی مـُردند.

“فروغ فرخزاد”

23:30


موزیکشوپیشنهادمیکنم...🤍🌱

حضرت@دوست
حضرت@دوست
حضور خیالت گل باران.

ای که در کنارم همیشه غایبی ولی در خیالم همیشه هستی
به قول ..معین......
. صدبار بهت گفتم نرو هر بار صدامو نشنیدی .. این بار نگاه کن تو چشام این بار خود هم ترسیدی

یاس
یاس
خواب خونه مون دیدم همه بودیم
اما تو زمان الان
بابا سرحال قبراق نیمی از ریشاش جوگندمی بود تو خواب شاید شصت سالش بود
خواهرم قبول شده بود
ولی یه ترسی وجودم گرفت به خواهرم گفتم خدا کنه تا تو حقوقت میگیری بابا هم زنده باشه ثمر تو رو هم ببینه
بعد خودم سرزنش کردم که چرا همش به مرگ فکر می کنی
بابا نمی میره بمیره تو هم زنده نمی مونی
پس فکر بد نکن بابا تا همیشه پیشمونه 😭😭😭😭
و با چه ارامش خیلی خاص و شادی چشام باز کردم
ولی نه پدری بود
نه خانه ای
نه خانواده ای 😭😭😭😭😭
و بعد سه سال هنوز باور ندارم که ندارمت {-149-}

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو