یافتن پست: #پسرونه
·
.gif ":علی"){kind=icon}
ها پدرسوخده بازی دراورده یکم
.gif ":ادریس"){kind=icon}
.gif ":جر"){kind=icon}
خانوم میم
میگفت وقتی یکیو خیلی دوسش داری
میتونی " صداشو " موقع خوندن پیاماش
تو ذهنت بشنوی
پ ن:
والا من تقریبا پیام هر کیو می خونم صداش می پیچه تو گوشم و هیچ ربطی به علاقه و ملاقه نداره :/
میتونی " صداشو " موقع خوندن پیاماش
تو ذهنت بشنوی
پ ن:
والا من تقریبا پیام هر کیو می خونم صداش می پیچه تو گوشم و هیچ ربطی به علاقه و ملاقه نداره :/
.gif ":تولوخدا"){kind=icon}
.gif ":عشوه"){kind=icon}
...
💢 #هر_روز_یک_حکایت
یک روز قصابی گوشت تازه ای را توی مغازه آویزان کرده بود و به سمت دیگر مغازه رفته بود، گربه ی محل هم که از دور تماشا می کرد و دهانش آب افتاده بود، آرام آرام خود را به مغازه رساند ولی دستش به قلابی که گوشت از آن آویزان بود نمی رسید.
تخته ای را که قصاب روی آن گوشت را ساطوری می کرد زیر پایش گذاشت ولی تخته چرب بود و گربه به زمین افتاد. چند بار که این کار را امتحان کرد موفق نشد. و بالاخره با دیدن قصاب پا به فرار گذاشت و چون موفق نشده بود برای این که ضایع نشده باشد، دستش را جلوی بینی اش گرفت و گفت: " پیف پیف این گوشت بو می دهد !"
از آنوقت به بعد هرگاه کسی از کاری که از عهده اش بر نمی آید و یا چیزی که در اختیارش نیست بد گویی می کند این مَثَل را بکار می برند!
یک روز قصابی گوشت تازه ای را توی مغازه آویزان کرده بود و به سمت دیگر مغازه رفته بود، گربه ی محل هم که از دور تماشا می کرد و دهانش آب افتاده بود، آرام آرام خود را به مغازه رساند ولی دستش به قلابی که گوشت از آن آویزان بود نمی رسید.
تخته ای را که قصاب روی آن گوشت را ساطوری می کرد زیر پایش گذاشت ولی تخته چرب بود و گربه به زمین افتاد. چند بار که این کار را امتحان کرد موفق نشد. و بالاخره با دیدن قصاب پا به فرار گذاشت و چون موفق نشده بود برای این که ضایع نشده باشد، دستش را جلوی بینی اش گرفت و گفت: " پیف پیف این گوشت بو می دهد !"
از آنوقت به بعد هرگاه کسی از کاری که از عهده اش بر نمی آید و یا چیزی که در اختیارش نیست بد گویی می کند این مَثَل را بکار می برند!
.gif ":ضرب"){kind=icon}
.gif ":پوکر"){kind=icon}
سر به سر شما گذاشتننه بابا
اینجا چون رویت نشدم کنجکاویشون گل کرده
به جدم منم خانوممپ تو گروه پسرونه فیض بوک چی کار می کردین؟
کی؟