یافتن پست: #پرواز

▪️
▪️
همیشه بر این عقیده استوار بودم که کنترل ذهن یک کسی که از روانشناسی چیزی میدونه برای دیگران خیلی سخته مخصوصا اگر خودش روانشناس باشه...
برای همین هم وقتی ذهنم رو آزاد میکنم و به پرواز در میاد در اکثر مواقع به دردسر های بزرگی میوفتم...
چون گاه گاهی انسانی فضول میاد و متوجه نوشته های یک روانشناس روانی میشه و این موضوع باعث میشه توی دردسر بیوفتم...
اما توصیه میکنم بهتون همیشه ذهنتون رو آزادانه به پرواز در بیارید روی کاغذ
گاه به وسیله نوشتن ، گاه به وسیله نقاشی و ...
اون موقس که آرامش عجیبی تمام وجودتون رو در بر میگیره...
«یکی از همین دست نوشته ها رو توی کامنت قرار میدم»

حضرت@دوست
حضرت@دوست
استادم میگفت .
باید عشق را آدم ها از قو یاد بگیرند .............
یه بار عاشق می شند ..
تا زنده هستند با همدیگر هم پرواز میشند


گلاره خانوم
گلاره خانوم
پری بودی و با من راز کردی

به ناز و عشوه عشق آغاز کردی

مرا آواز دادی ، چون رسیدم

کبوتر گشتی و پرواز کردی

▪️
▪️
به تاریکی زل میزنم
تاریکی هم به من خیره میشود
دنیای من تکه تکه شد
لبخند روی لبم اجبار است
متاسفم که میگویم
"میخواهم آزاد باشم"
مث سایه ای در شب
نامرئی
نادیدنی

حضرت@دوست
حضرت@دوست


گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم

★彡   نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
★彡 نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
اگر باز هم مرا میخواندی،
با کوله باری از عشق،
به سوی تو بازمیگشتم،
با قلبی، که از فرطِ شادی،
در سینه‌ام پرواز میکرد،
با وجودی، پُر از امید،
که آیندهٔ روشنِ با تو را
باری دیگر به تصویر میکشید؛
خودم را به تو میرساندم،
تنها اگر باز هم مرا میخواندی…



حضرت@دوست
حضرت@دوست
دم آخر

کاش میشد گره از زلف غزل باز کنم
با پر قافیه ها،سوی تو پرواز کنم...

مثل مهتاب نشینم به لب پنجره ات
مست و مغرور بیایی،سخن آغاز کنم

ماه رویایی من،خط نزنی اسم مرا
"مرغ دریایی"چگونه؟ من تو را ناز کنم

دو قدم مانده به تو،کوچه را گم میکنم
مانده ام با چه زبانی به تو ابراز کنم!

دم آخر شد و من خسته تر از دیروزم
شود آیا گره زلف تو را باز کنم؟؟؟


خانوم اِچ
خانوم اِچ
آره .. رپ یعنی آرمان
از زیر زمین پرواز به آسمان🖤

¶شبنم¶
¶شبنم¶
نقاش ایتالیایی/آندرئا سولاری

یه جمله از این اثر بنویس برام :)

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شوق پرواز

دوباره شب شد و چشمم بر آسمان افتاد
شبی نبوده که بی غم سحر شود ای داد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
احساس خاموش

این روزها دیگر دلم مال کسی نیست
حتا خیالم تحت اشغال کسی نیست

تنهای تنها در غزل ها غرق عرقم
احساس من دیگر به دنبال کسی نیست

حتا دلم پرواز را از یاد برده
دنیای من زیر پرو بال کسی نیست

باران نبار امشب سکوتم خیس خیس است
روی سر احساس من شال کسی نیست

رودم به دریا می روم تا زنده هستم
هرچند راهم روبه گودال کسی نیست

تا موج های غم به ساحل میزند مشت
دریا اسیر ذهن سیال کسی نیست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
باید پرواز کرد .......

به شوق چشمانی که ساعت ها منتظرش می مانید .....................
که شاید سایه خیالش در چشمان بی فروغ تو نقش بندد .....................
باید پرواز کرد
به انتهایی ستاره ی شب گونه در بی انتها خیال تو ......................

حضرت@دوست
حضرت@دوست
پرواز عشق

در کدامی سریی می توان پرواز عاشقانه کرد که پر لاشخوری در آن دیده نشود

صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو