یافتن پست: #وقتی

마흐디에
마흐디에
نمیدونم چرا دقیقا اون روزی که من فرداییش امتحان دارم، خانواده بهم میگن غذا درست کن.
بابا نمیخوام غذا درست کنم عهههه{-68-}

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
نتم کم مونده تموم شه
مخام ایندفه ک تموم شد یه مدت نخرم نیام مجازی
نظرتون؟:{-108-}

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت.

می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من راضی باشد.

نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند.

صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است.

ازش پرسیدم چه شده:

گفت: وقتی تابوت شهید نوژه تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا مهدی-عج، یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت. من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن نماز امام زمان(عج) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود.

شهید امیر امیرگان در سال 1366 به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که آقا دست کشیده اند..

محسن
محسن
چارلی چاپلین می نویسد
با پدرم رفتم سیرک، توی صف خرید بلیط؛ یه زن و شوهر با 4 تا بچشون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه، قیمت بلیط هارو بهشون اعلام کرد، ناگهانرنگ صورت مرد،تغییر کرد !! نگاهی به همسرش انداخت،معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند. ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت،سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زدو
گفت: ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد. مرد که متوجه موضوع شده بود،بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت:متشکرم آقا !!! مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچهايش شرمنده نشود،کمک پدر را پذیرفت بعد ازينکه بچه ها بهمراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن،ما آهسته از صف خارج شدیم و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم! "آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم نرفته بودم"ثروتمند زندگی کنیم، بجای آنکه ثروتمند بمیریم!

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

علی بن محمد گوید: روزی عبداله بن معاویه به آسیابانی گذشت که الاغ خویش را به آسیاب بسته بود و زنگوله هایی به گردن آن آویخته بود. بدو گفت: چرا این زنگوله ها را به گردن الاغت آویخته ای؟ آسیابان گفت: آویخته ام که وقتی ایستاد و آسیاب از کار افتاد بدانم. گفت: اگر بایستد و سر تکان دهد چگونه می فهمی که آسیاب را نمی گرداند؟ آسیابان گفت: خدا امیر را قرین صلاح بدارد. عقل الاغ من مانند عقل امیر نیست!

مُهاجِر
مُهاجِر
سزای کسی که منو ایگنور میکنه چیه؟..........

حسام
حسام
مدیون هستید اگه فکر کنید من عصبانیم و این حرفو می زنم چون دیگه فهمیدید به قول مدیر چقدر آدم خویشتن دالی هستم... پس در کمال آرامش و متانت می گم : یکی هست اینجا خیلی دوست دارم بهش بگم عمه و بعد... {-15-}

سامان
سامان
هم نوتلا خوشمزست، هم گوشت
ولی ترکیبشون باهم خوب نیست
پس دلیل نمیشه یکیشون بد باشه.

وقتی دوستی یا رابطتون بهم میخوره
پشت هم بد نگین
هردو خوب بودین
ولی باهم ترکیب خوبی نمی‌شدید!

مُهاجِر
مُهاجِر
یه حسی چند وقتیه بهم میگه پشت پا بزنم به دنیا و زندگی و خوشی های دنیا (که البته هیچ خوشی نداره )مثل آرزوی دوران نوجوانیم برم تو حوزه علمیه بمونم روز و شبمو به درس و مطالعه بگذرونم تا روزی که ملک الموت بیاد بریم :هعی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


ساعت 10 گفتن ،صبحانه بخوریم دگ :چنگال

هادی
هادی
برای نازک شدن مو چی خوبه؟

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


بدون شرح .....

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
هر وقت اذان نجوای منه
می‌گم خدا بزرگ‌تر از دردای منه

:رفتن

مُهاجِر
مُهاجِر
همانطور که میدانید قرآن معجزه است یک معجزه همه جانبه هم از لحاظ معنا و تفسیر وهم از لحاظ قدرت بیکران در ادبیات عرب و هم در مباحث کیهان شناسی و انسان شناسی و خبراز گذشته و آینده .
در قرآن کریم آیه ای هستش که میفرماید :
وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا
یعنی کسانی در که بخاطر ما جهد و تلاش کنند ما اونارو به راه های خودمان هدایت میکنیم .
خب کلمه لَنَهْدِيَنَّهُمْ اومده که خیلی جالبه
میتونست بگه نهدیهم به معنای هدایت میکنیم آنهارا ولی چرا بااین اضافات آورده
کلمه لام وقتی بچسبه به فعل به معنای تاکید میاد یعنی طرف میخواد تاکید کنه یه لام اولش میچسبونه
گاهی وقتا طرف تاکید بیشتر میکنه یه نون به آخر فعل میچسبونه بهش میگن نون مشدد ثقیله یعنی میخواد دیگه قطع به یقین حرف بزنه
تو این کلمه خداوند دوتا تاکید داخل کلمه هدایت آورده
یعنی کسی بخاطر خدا با نفسش مبارزه کنه و جهد وتلاش کنه صددرصد بدون شک قطع به یقین خدا نمیذاره حیران بمونه و اونو میکشونه تو مسیر خودش و زیر بال و پر خودش
این یک وعده ی قطعیه .



مِسک
مِسک
خعلی دوس دارم منش رئیسی رو ادامه بدم که هرکی پرت و پلا گفت یا تیکه انداخت، اخلاقمدارانه محل ندم و کار خودم رو بکنم و برنامه خودم رو ارائه بدم
ولی حیف که اخلاقم احمدی نژادیه و به ثانیه ای طرف مقابل رو قهوه ای میکنم
خدایا، من نمیتونم احمدی نژاد نباشم، ولی تو کمک کن مث رئیسی عاقبت بخیر بشم

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو