یافتن پست: #هیزم

هادی
هادی
هرکه ویران کرد ویران شد در این آتش سرا
هیزم اول پایه ی سوزاندن خود را گذاشت

/

Bita
Bita
من نیامده ام با تو باشم
من آمده ام تو باشم

هیزم آتش نمی گیرد
آتش می شود...

Sare
Sare
بیچارهـ مترسکــــ ـ . . . .
سرتاسر ســـــال از مزرعـ ـه مواظبت کرد
در آغاز فصلِ ســ ـ ـرد تنش هیزم آتـــــــش کشآورز شد.
پــــ ـاداش وفـا داری جز این نیست .

.

.

.

wolf
wolf


آيا زمستان سختی در پيش است؟
سرخ پوستان از رييس جديد پرسیدند: آيا زمستان سختی در پيش است؟
رييس جوان قبيله که نمی دانست چه جوابی بدهد گفت: برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد. سپس به سازمان هواشناسی زنگ زد:
آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟
و پاسخ شنید: اينطور به نظر می آید.
پس رييس دستور داد که بيشتر هيزم جمع کنند، و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ زد:
شما نظر قبلی تان را تأييد می کنيد؟
و پاسخ شنید: صد در صد.
رييس دستور داد که همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر بکار ببرند. سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد: آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟
و پاسخ شنید: بگذار اينطور بگویم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر.
رييس پرسید: از کجا می دانيد؟
و پاسخ شنید: چون سرخ پوست‌ها دارند دیوانه وار هيزم جمع می‌کنند!

برخی وقتها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم.

حالا بنظر شما خودرو، دلار، گوشت، مرغ و ... باز هم گران می شود!؟

کمتر هیزم جمع کنیم... !

حضرت@دوست
حضرت@دوست


تو یک ساعت جدایی خوش نمی آید مرا
با دگر کس آشنایی خوش نمی آید مرا

گفتمش در آب عارض عکس جان با ما نمای
گفت هر دم خود نمایی خوش نمی آید مرا

از لب لعلت نپرهیزم بدور آن دو چشم
پیش مستان پارسایی خوش نمی آید مرا

منکر زهدم برویت تا نظر باز آمدم
پاکبازم من دغایی خوش نمی آید مرا

صوفیان گویند چون ما خیز و در رقص آ کمال
حالت و وجد وبائی خوش نمی آید مرا



wolf
wolf
و آغوشت ؛
چه مفهومِ عجیب و مبهمی دارد ...
هویدا گشته در آن ، رازِ کوهستانِ تنهایی
چنان دنج و خیال انگیز و رؤیایی !
پر از باور ...
پر از مفهومِ خواهش های چشمانت
که می خواهد کنارت باشم و از عمقِ آغوشت نپرهیزم .
پر از شوقم ،
پر از گرمای عالمگیرِ خورشیدم ،
کنارِ تو ،
در آغوشت ،
چه شاد و غرقِ امّیدم !
و آغوشت ؛
عجب آرامبخش و خاطرانگیز است بر این خسته ی بی تاب !
تو ای روشن ترین مهتاب !
کنارم باش تا دنیای پر غوغای آغوشت ؛
همیشه سهمِ من باشد ،
زمانِ "درد و سختی" بازوانِ تو ؛
پناه و تکیه گاهِ محکم و امنِ تنِ بی جانِ من باشد .
همانا ساحلِ امنی ست بر دریای پر آشوبِ احساسم
شبی فریاد خواهم زد :
که آغوشت ؛
چه مفهومِ عجیب و مبهمی دارد ...
.


wolf
wolf
برو تنها مرا بگذار بس کن این ترحم را

تحمل می کنم هر جور باشد حرف مردم را



بدون عشق مردابی است این دنیا ... تصور کن

بگیری لحظه ای کوتاه از دریا تلاطم را



یکی دیگر خطا کرد و به پای ما نوشتی حکم

بگو تا کی بپردازیم ما تاوان گندم را



اگر هر آن در این آتش بسوزم باز خواهم ساخت

خودم با دست خود آماده خواهم کرد هیزم را



دلم تنگ است هی پهلو به پهلو می شوم امشب

تو اما شک ندارم خواب دیدی شاه هفتم را





الهام دیداریان


wolf
wolf
میروم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ویرانه ی خویش

بخدا میبرم از شهر شما

دل شوریده و دیوانه ی خویش


میبرم، تا که در آن نقطه دور

شستشویش دهم از رنگ گناه

شستشویش دهم از لکه ی عشق

زینهمه خواهش بیجا و تباه


میبرم تا ز تو دورش سازم

زتو، ای جلوه امید محال

میبرم زنده بگورش سازم

تا از این پس نکند یاد وصال



ناله میلرزد، می رقصد اشک

آه، بگذار که بگریزم من

از تو، ای چشمه ی جوشان گناه

شاید آن به که بپرهیزم من



بخدا غنچه ی شادی بودم

دست عشق آمد و از شاخم چید

شعله ی آه شدم، صد افسوس

که لبم باز بر آن لب نرسید



عاقبت بند سفر پایم بست

میروم، خنده به لب خونین دل

میروم، از دل من دست بدار

ای امید عبث بی حاصل



فروغ فرخزاد

wolf
wolf
امروز خاطراتت را سوزاندم اما!

بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد

اتفاق تازه ای نیست!!

دوباره دل تنگت شدم…

wolf
wolf
اهل پرهیزم ولی می خواره می آیم به چشم !

خانمان دارم ولی آواره می آیم به چشم!



نیّتم بد نیست ، اما در زمان گفتنش

از غلط اندازی ام پتیاره می آیم به چشم!



گرچه یک عمر است دارم گوشه گیری می کنم

باز در هر محفلی همواره می آیم به چشم!



هرچه می پوشم به من می آید ، اما ظاهراً

در نگاهت در لباسی پاره می آیم به چشم!



بس که در این کوچه دائم رفت و آمد می کنم

پیش چشم دیگران گهواره می آیم به چشم !



عاشقانت روز و شب از کوچه ات رد می شوند

منتها تنها من ِ بیچاره می آیم به چشم !



اصغر عظیمی مهر

سکوت شب
سکوت شب
درختان کوچه

نمی‌توانند یکدیگر را بغل کنند

دست‌های آنها را همیشه قطع می‌کنند

مثل دست‌های من

که بیهوده کشیده شده است در فاصله

و در این سکوت

که هیزم‌شکن بین من و توست!

wolf
wolf
تا بپیوندد به دریا کوه را تنها گذاشت

رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت



"هیچ وصلی بی جدایی نیست"، این را گفت رود

دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت



هر که ویران کرد ویران شد در این آتش سرا

هیزم اول پایه ی سوزاندن خود را گذاشت



اعتبار سر بلندی در فروتن بودن است

چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت



موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت

با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت



فاضل نظری {-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

wolf
wolf
در این دریا، چه می جویند ماهی‌های سرگردان

مرا آزاد می‌خواهی؟ به تنگ خویش برگردان



مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی

اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان



دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست؟

خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان



من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده ام ای عشق

طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته تر گردان



به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری

همین خاکستر افسرده را زیر و زبر گردان



من از سرمایه عالم همین یک "قلب" را دارم

اگر چیزی دگر مانده است، آن را هم هدر گردان



در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست

مرا در آتش تردیدهایم شعله ور گردان



فاضل نظری{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

wolf
wolf
اهل پرهیزم ولی می خواره می آیم به چشم !

خانمان دارم ولی آواره می آیم به چشم!



نیّتم بد نیست ، اما در زمان گفتنش

از غلط اندازی ام پتیاره می آیم به چشم!



گرچه یک عمر است دارم گوشه گیری می کنم

باز در هر محفلی همواره می آیم به چشم!



هرچه می پوشم به من می آید ، اما ظاهراً

در نگاهت در لباسی پاره می آیم به چشم!



بس که در این کوچه دائم رفت و آمد می کنم

پیش چشم دیگران گهواره می آیم به چشم !



عاشقانت روز و شب از کوچه ات رد می شوند

منتها تنها من ِ بیچاره می آیم به چشم !





{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

فقط خدا
فقط خدا
{-95-}{-95-}{-95-}
بچه ها بیاین یه چالش بذاریم :خنده

{-91-}
یا مثلا
{-91-}
هر کسی که اتاقش نامرتبه (حتی یه کم)فرقی نمیکنه چ کمد لباس باشه چ کتابخونه چه میز کار و .... تا شب مرتبش کنه:D
من که شروع کردم:گگگ:خخخ
انگار اتاقم منفجر شده جای سوزن انداختن نیسش:|:وای

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو