هادی
نمکایی که باهاشون کند زده بودم به پفک هندیا رو نگه داشته بودم توشون سیب زمینی گذاشنم بپزه روشم در گذاشتم
حالا گند خورد به سیب زمینی ها نمک چسبید بهشون جدا نمیشد آخرش مجبور شدم سیب زمینی آبپز بذارم با اون سیب زمینی ها که شور شده ترکیب کنم کوفت کنم :/
Samira
تو یه جمع، خیلی جدی
اومدم تو بحثشون شرکت کنم،
زبونم نچرخید بجای ترس از ارتفاع
گفتم شرم از ارتفاع دارم
یکی گفت یعنی روت نمیشه بپری؟
اینجوری بود که درونگرا شدم 😐
حسام
می خوام یه چالش ناشناس یذارم.
خانوم اِچ
یهو همه چی بد شد
قلبش عین سنگ شد
سرد سرد سرد شد
Tasnim
رفتیم مغازه و دور از چشم من کلی وسایل برداشتن
باباشون گفت ولش بذار برداارن
بعد که آقاهه داشت تو مشما میذاشت خریدها رو ، فسقل کوچکتر: مامانی میشه اینا رو تو برام بیاری؟
من: اینا چیه برداشتی بده ببینم
فسقل: این شمع برای تولدمه، اصن نمیخوام تو برداریش، میزنی میشکنیش
Aseman
دیروز تو جاده بودم ماشین پشتی چسبونده بود پشت ماشینم هی نور میداد کنار نمیرفتم خیلی پسره روش زیاد بود بعد ی مسافت طولانی ک کل انداخت باهام اومد از کنارم رد بشه بهم گفت حر....زاده و رفت وااااای واینستاد جوابشو بگیره هر چی هم دنبالش رفتم نشد آخرش پیچید تو فرعی 🤬🤬از دیروز دارم آتیش میگیرم ک چرا صبر نکرد جوابشو بگیره هر کی ام از دیروز فحش دادم تخلیه نشدم حال نداد بهم😂😩خالم دیشب میگه من چه گناهی کردم اون فحش داده جوابشو بار من میکنی😂😂😂
حسام
دوستانی که هوس می کنید از این چالش های ناشناس بذارید..بدانید و آگاه باشید مث چاقو دو لبه می مونه... اگه ظرفیتشو نداشته باشید و رفتارهای ناهنجار ببینید ،احتمال داره مشکلات روحی و روانی پیدا کنید..پس اول فکر کنید بعد اقدام کنید.
بیخیال توروخدا😂 ولی منم فک میکنم تهش ناکام میمیرم😂