مهاجر
أخافُ أن أعتادك
ثم تختفي فجأة تاركًا
خلفك أغنية لا تزال تشق قلبي
كلما سمعتها .
میترسم به تو عادت کنم
و ناگهان ناپدید شوی ؛
و برایم ترانهای بجا بگذاری
که با هربار شنیدنِ آن
قلبم بشكند!
?
من نیاز دارم به کسی که وقتی کم حرف شدم و الکی و زیاد میخندم، وقتی تمرکز ندارم و سر به هوام، وقتی همش نگاهمو از بقیه میدزدم و به در و دیوار خیره میشم؛ بفهمه که حالم خوب نیست، بدونه که دارم تظاهر میکنم به نرمال بودن بخاطر همین همش الکی میخندم، حواسش باشه، بیاد بشینه کنارم، بگه: میدونم خوب نیستی، الکی تظاهر به نرمال بودن نکن، من میشناسمت، واسه من لازم نیست فیلم بازی کنی. مثل همیشه نمیخوای بگی چرا حالت بده؟ اشکال نداره نگو، بیا با هم ساکت باشیم و غصه بخوریم. اصلا بیا بگیر یه نخ، حال بدیامونو دود کنیم...
ماریا
تا حالا چلو با نون خوردید؟ !
بخورید.خوشمزه است...
استامینوفن ۳۲۵
به حرص ار شربتی خوردم مگیــر از من که بد کردم
بیابان بود و تابستان و آب ســرد و اســتسقا
🙃...
یعنی رفتن واسه همیشه؟ یعنی مُلدن؟
نمی دونم. مهاجر یه هفته اش تمام شده مگه
چی بگم دیگه